کــــ افــــ ه پــــ چــ پــــ چــ

ی کــافــه ی دنـج و راحـت بـرای رفـ ـاقـ ـتــ ...

کــــ افــــ ه پــــ چــ پــــ چــ

ی کــافــه ی دنـج و راحـت بـرای رفـ ـاقـ ـتــ ...

تغییر فاز!!

 درود

خب جوووووون که میگم شوخی نیست!! یعنی این بشر اینقدر قدرت داره که حال منو از این رو به اون رو کنه!! از یه آدم با افسردگی خیلی خیلی شدید منو میتونه به یه آدم شاد شاد تبدیل کنه! همین کارشه که منو شیفته خودش کرده... جوووووون منه دیگه :)
همین حسین جوووووون ِ من٬ درحال تلاش مضاعف هستند برای اینکه من سیگار و یه سری مسائل دیگه رو کنار بذارم... و طبق قولی که من به ایشون دادم از اول مهر سال آینده دیگه من
سیگاری نیستم. چیکار کنیم دیگه... خراب رفاقتیم

پ.ن:1/ وبلاگ ایشون رو هم میتونید زیارت کنید: حسین جوووووون
2/حالم خوبه... بسیار خوب... به لطف حسین جون

دل خسته ام ز عالم...

درود

نمیدونم باز چه مرگم شده...
حالم اصلن... اصلن... اصلن خوش نیست.

هی هرچی میخوام خودمو بندازم تو فاز کسـ.خلی و مشنگی نمیشه... یعنی تا یه مدت جواب میده اما آدم روانی، روانیه... نمیشه کاریش کرد. دپسردگی تو خون منه... یه جورایی بعضی وقتها هم عمدی میزنم تو فاز دپسردگی. این طوری میشینم یه گوشه و واسه خودم زندگیمو میکنم. کاری هم به کار کسی ندارم. اینطوری دیگه از رابطه ام با آدمها آسیبی نمیبینم... نه بی وفایی میبینم... نه کم محلی میبینم... نه هزار تا کوفت و مرض دیگه که وقتی با یه نفر رابطه داری میاد سراغت!!
احساس میکنم یه جورایی روحم خسته است... دلم خسته است... از همه چی...
میگم روانی ام، میگید نه... گاهی وقتها از تنهایی هم خسته میشم. شاید مثل الان.
میخوام یه نفر باشه تو زندگیم... یه نفر رو میخوام... یه نفر که فقط خودم باشم و خودش... می فهمید که؟؟!
پ.ن:

۱/ گریه های شبونه ام هم زیاد شده... با دلیل و بی دلیل! امشب از تنهایی بود...

۲/ ببخشید که چرت و پرت زیاد مینویسم تو وبلاگم! من اصولن عادت ندارم چیزی رو سانسور کنم. هر احساسی که دارم رو مینویسم. حالا شاید بیشتر خوش آیند نباشه... اما احساسمه...

۳/ میخوام خودخواسته برم توی یه پروسه ی طولانی مدت دپسردگی... دیوونه ام!!!

۴/ یکی از وبلاگ نویسها یه جمله قشنگ نوشته بود که به دلم نشست: "وقتی آدمای خاص زندگیم میرن پی ِ زندگی خودشون سکوت بهترین درمان میتونه باشه‌ !" انگار این جمله رو واسه من نوشته بود... از دل من... از زبون من...

ب.ن:

۱/ فردا دارم برمیگردم شیراز!! همون طور که قبلن گفتم و بازم میگم، مرکز اینترنت دانشگاه ما، سرویس بلاگفا رو ارائه نمیده؛ یعنی باز نمیکنه! به همین خاطر به وبلاگهای بلاگفایی نمیتونم سر بزنم و نظر بدم! ببخشید. تنها از طریق گوگل ریدر اونها رو میخونم.

دروغ سیزده!!

درود

یعنی فکر کردید من این قدر خرم؟؟!! حماقت تا این اندازه؟؟‌منو چی چی فرض کردید؟؟

بین این همه خواننده وبلاگ تنها دو نفر فهمیدن قضیه از چه قراره...

دروغ سیزده بود... همین


میخوام برم خواستگاری!!!

درود

به لطف حق تعالی و رهنمود های موثر مادربزرگ گرامی؛ اینجانب فرداشب همراه با اهل منزل جهت خواستگاری از آنجانب، یعنی دختر عمویمان؛ راهی منزلشان خواهیم شد... باشد که موفق گردیم!!!

پ.ن:

1/داماد ِ آس و پاس+ عروس ِ بچه = ؟!

2/خریت کردم یا حماقت که قبول کردم برم خواستگاری؟

3/ همیشه تو زندیگم تصمیماتم یهویی بود. یعنی میگفتم نه نه نه... بعد یه مرتبه می گفتم آره!!! الان هم سیستم تصمیم گیریم، یـهـویـی بود!!

منم و سیگار پشت ِ سیگار...

درود

هرکی هرچی میگه بذار بگه! ضرر داره؟؟!! خودم میدونم. سرطان زاست؟؟!! خودم میدونم. اما... اما دیدی گاهی فقط همین سیگار رو داری؟ فقط همین رو توی دنیا داری؟ فقط همین به دادت می رسه؟ به داد دلت می رسه؟

من زیاد دیدم...


پ.ن:

1/ سیگار در هر 15 ثانیه یه قربانی می گیره! همینک 1 میلیارد سیگاری در دنیا وجود داره که بیش از دو سوم اونها در کشور های در حال توسعه هستن!!! بیش از 4000 ماده سمی در دود سیگار وجود داره!!! والی آخر ...

2/ خودم همه این مضراتش رو میدونم... اما منفعت معنویش رو شما ها درک نمی کنید! فقط سیگاری ها می دونن من چی میگم!!! وقتی تنهایی و دور وبرت کسی نیست... وقتی دلت گرفته... وقتی حال و حوصله هیچ کاری رو نداری... نمیدونی چقدر سیگار می چسبه!!!!

3/خب اگه از اول می گفتند قلیون اونقدر ضرر داره شاید می رفتیم قلیونی می شدیم. پدر سوخته ها این پژوهشگرا هیچ کارشون حساب کتاب نداره. اون زمان جزو ویتامین ها بود!
4/

هر دود که فرو میرود ممد حیات است و چون بر می آید مفرح ذات

پس در هر دود دو نعمت موجود است و بر هر نعمت شکری واجب...

5/

آسایش دو گیتی
تفسیر این دو حرف است:
چایی بعد ِ سیگار

سیگار ِ بعد ِ قلیون...

فرهنگ ِ اصیل یا اصالت ِ فرهنگ ِ فحش خوری و فحش دهی!

درود

در ادامه مبحث قبلی که در مورد فرهنگ و تمدن غنی مملکتمون بود!! یه قضیه ی واقعی رو به صورت داستانـک نوشتم؛ فرهنگ اصیل یا اصالت ِ فرهنگ ِ فحش خوری و فحش دهی! رو می تونید در ادامه ی مطلب بخونید.


پ.ن:
1/ قضیه مربوط میشه به حدود 1 ماه پیش!
2/ به لطف جناب هاD خان، به نظرات وبلاگم، بخش ارسال نظر خصوصی رو اضافه کردم. اگه حرف خصوصی و از این صوبتا داشتید میتونید از اون طریق اقدام کنید!! فقط فراموش نکنید که من قصد ازدواج ندارم. پس از این طریق از من خواستگاری نکنید :))
3/ یه سری وبلاگ جدید رو به لینکدونیم اضافه کردم! نویسندگان این وبلاگ های محترم لطف کرده و لینک منو توی وبلاگشون اضافه کنن! این قضیه یه طورهایی اجباریه! یعنی درک کنید. من وبلاگ قبلیم رو از دست دادم و داغ دارم! یه جورهایی برای تسلی خاطرم باید از خودتون یه فعالیتی نشون بدید! پس وبلاگ منو لینک کنید تا لینکدونی وبلاگتون زیباتر و پربارتر بشه! پیشاپیش... مُتُشکرم!
ادامه مطلب ...

ثـکصـی نوشت!!!

درود

خب خجـالـت بکش!!! یعنی چی؟؟!!
صفحه گوگل رو باز میکنم و میخوام چند کلمه رو سرچ کنم!!! حرف "ز" رو مینویسم. سرچ هوشمند گوگل کلماتی که بیشترین بار جستجو شدن و با حرف "ز" شروع شدن رو نمایش میده. اولین کلمه: "ضن لخط". کلمه ی بعد "ضـن ثکــصی"...
با حرف "د" بازم امتحان می کنم. کلماتی که به ترتیب بیشترین بار سرچ شدن عبارتند از: "داستان ثکـصــی"... "داستان ثکص خفن"... "داستان ثـکصـی مامان بابا" و...

با حرف "ک" هم که امتحان کنی این کلمات میان: "دانلـود کلیـپ ثـکصـــی ایرانی"... دانلـود کلیـپ خفن ثکــص"...

و الی ماشاالله کلمات دیگه...


پ.ن:

1/می بینید تورو خدا؟!! عجب ملت ِ فرهیخته و بافرهنگی داریم!! همه توی کف موندن!!!

2/من میذارم توی دنده 2، خدا خودش به راه ِ راست هل بده!

3/ کلمات ِ ممنوعه رو با املای غلط نوشتم تا مبادا دوباره بخاطر یه حرکت ِ فـرهـنـگـی، فیل تر بشم!!!

خلوت پسندی!!!

درود

اصولن از شولغی خوشم نمیاد. به هر نحوی که باشه! برم نونوایی ببینم 5 نفر سر  ِ صف وایسادن، برمی گردم. برم خیابون و ببینم جماعتی انگار از قحطی برگشتن و فرت و فرت از این مغازه به اون مغازه در حال رفت و آمد هستن، برمی گردم خونه! صف ِ بانک... صف ِ اتوبوس... سوپر مارکت... از همه ی شلوغی های این چنینی متنفرم. حتی از سیزده بدر هم خوشم نمیاد! هرجا میری توی 100 مترجا، هزار نفر آدم (آدم؟؟) توی هم میلولن!! به فاصله ی یک متری یه نفر نشسته کباب درست میکنه؛ اون طرف تر دو نفر با فاصله 1 متر از هم دارن بدمینتون بازی میکنن!! 2 متر اون طرف تر هم یهو یه نفر توپش رو محکم شوت میکنه و می خوره تو کله ات!! خب که چی؟ این همه شلوغی برای چی؟
من که هرجایی باشن و هرجا زندگی کنم دنبال یه جای خلوت واسه خودم می گردم... یه جای دنج و راحت که توی آرامش با خیال راحت بشینم و فکر کنم و هر از گاهی (یعنی بیشتر اوقات) سیگارمو بکشم!

پ.ن:
1/ کوچه ما فوق العاده خلوته و هر شب (نصف شب) واسه خودم توش قدم میزنم... شیراز هم که اون جاده ی قشنگ هست... که البته هیچ جا همین جادهه نمیشه! قبلن گفته بودم. یه جاده هست پشت خوابگاهمون که خیلی حسی و آرومه. نصف سیگارهامو اونجا کشیدم. راستی... بالکن اتاقم هم هست. اونجا هم دنج و راحته!
2/ باید این نکته رو هم یادآور بشم که فضای خلوت بسیار خوبه اما حضور دو نامحرم در یک مکان خلوت بسیار خطری می باشد!! گفته باشم :))

میخوان برام زن بگیرن!!!

درود

امروز همراه با جمعی از فامیل جهت صرف نهار به دامن طبیعت رفتیم! به به...

(جان ِ من صحنه رو داشته باش)
من در حال کُنار* چیدن و خوردن بودم که مادربزرگ گرامی از راه رسیدند!

- خوبی؟ چیکار میکنی؟

- ممنون دادا** . شکر. میگذرونیم.

- خب میخوای چیکارکنی؟

(من که گوشهام دراز نیست؛ میدونستم میخواد دوباره بحث دختر عموم رو وسط بکشه، خودمو زدم به کوچه علی چپ)

- الان میخوام کُنار بخورم دادا. میخوری؟

- الان رو نمیگم. بعدن؟

- بعدن میخوام برم نهار بخورم.

- اذیت نکن بچه. منظورم برنامه ات چیه؟ زن نمیگیری؟

- زن؟ من؟ دادا کنار میخوری؟

- میگم اذیتم نکن. جواب سوالمو بده!

- دادا کی زن میگره؟ همه دختر میگیرن!

(یه نگاه عاقل اندر سفیه بهم انداخت و ادامه داد)

- دیشب با عموت صحبت کردم؛ راضیه. مامانت هم دیروز می گفت از خداشه. بابات هم که مخالف نیست. دختر خوبی ِ ها!

- کی به شما گفت صحبت کنید؟ چندبار آدم باید یه جرفی رو بزنه؟

- ببین؛ من که دیگه جونی تو استخونهام نمونده. یه وقت دیدی شب خوابیدم، صبح دیگه بلند نشدم. میخوام عروسیتو ببینم!

- ایشالا صدسال زنده باشی. ولی مگه الکیه؟ مگه میخوام شلوار بخرم که شما بگید خوبه منم بخرمش؟ بحث یه عمر زندگیه! باید فکر کنم!

آفرین. فکراتو بکن تا فردا بهم خبر بده!

- تا فردا؟

- دستاتو بشور بیا نهار بخوریم. بیا...

 

پ.ن:

1/ *کنار: میوه ی ریز و ترش-شیرین مزه درخت سدر!

2/ **دادا: به گویش محلی یعنی مادربزرگ!!

3/ این مادر بزرگ ما ول کن نیست! پارسال عید اولین بار اومده و صحبت کرد! 6ماه پیش هم گفته بود که توی وبلاگ قبلیم نوشتم! الان بازم شروع کرده! 6 ماه یه بار یادش میوفته واسه من زن بگیره! کلیک هم کرده روی دختر عموم! خب پدر بیامرز، این همه دختر تو فامیل هست؛ یه بار هم یه اسم جدید بگو... اه!!

4/ می بینی تورو خدا اوضاع مارو! یکنی میخواد زن بگیره نمیتونه، یکی نمیخواد زن بگیره، به زور میخوان بندازن تو پاچه اش!!!

کار مضاعف کنید...

درود

هیچ متنی موجود نیست. به پ.ن ها مراجعه کنید! باتشکر


پ.ن:

۱/ در راستای مطرح شدن قانون تعویض بــوسه٬ با توجه به اقبال عمومی نسبت به این طرح٬ با حداکثر آرا تصویب میشود. در همین جهت همت مضاعف نشان داده و کار مضاعف کنید. متوجه هستید که؟؟!

۲/ در راستای مطرح شدن جمله گهربار مقام عظما که فرمودند همت مضاعف٬کار مضاعف؛ و با توجه به اینکه ما پیرو ایشانیم؛ در طی سه شب گذشته به صورت پی در پی به کشیدن قلیان مشغول بودیم. آنهم به صورت خفن ناک و شدید! با طعم ها گوناگون!!

۳/ در راستای همان صحبت های عظما جان٬ بنده به نتیجه ای شگرف دست یافتم. در طی سال گذشته کارهایی که در مملکت ما در جهت خدمت به مردم صورت گرفت عبارت بودند از: تقلب٬ دزدی٬ شکنجه٬ قتل٬ تجاوز و به زندان انداختن! و با تشکر از ایشان که نام همت مضاعف٬ کار مضاعف را برای امسال برگزیدند٬ به نظر میرسد مقصود ایشان نشان دادن برنامه هایشان برای امسال بوده است؛ بدین معنی که خدمت های صورت گرفته در سال قبل را با همت مضاعف و کار مضاعف ادامه دهند! غیر از اینه؟؟!

۴/ در راستای همان کار مضاعف و این صوبتا٬ قرار است ساعات شبانه روز از ۲۴ ساعت به ۲۵ ساعت و بلکه هم بیشتر مضاعف شود. موفق باشید !!!