کــــ افــــ ه پــــ چــ پــــ چــ

ی کــافــه ی دنـج و راحـت بـرای رفـ ـاقـ ـتــ ...

کــــ افــــ ه پــــ چــ پــــ چــ

ی کــافــه ی دنـج و راحـت بـرای رفـ ـاقـ ـتــ ...

توتـــــ مـ ــجــنــ ــونـــــ !!!

درود 

هر کسی با یه چیزی یا یه کسی همزاد پنداری میکنه. الان به این نتیجه رسیدم من خیلی شبیه توت مجنونم. یعنی یه لحظه خودمو در قالب یه توت مجنون تصور کردم. خیلی با قالب واقعیم هم خونی داشت. سر به زیریش... باروریش... میوه های ترش و شیرینش... سایه اش... زیاد بلند نبودنش... و مجنون بودنش! من توت مجنونم... باور کن...  

نظرات 39 + ارسال نظر
پرستو یکشنبه 6 تیر 1389 ساعت 15:52 http://www.parast00k.blogsky.com

اووووووووووووووووووووووول!

به ببببببببببببببببببببببببببه... جایزه داری///

پرستو یکشنبه 6 تیر 1389 ساعت 15:52 http://www.parast00k.blogsky.com

من جایزه میخوام

ماچ؟؟!

پرستو یکشنبه 6 تیر 1389 ساعت 15:54 http://www.parast00k.blogsky.com

چه بامزه! همزاد پنداری با توت مجنون...
دارم فکر میکنم با چه میوه ای میتونم همزاد پنداری کنم.
اگه دونستم حتما میام و میگم

فکر کن... تصور کن... حتمن پیدا میکنی...

جوووون یکشنبه 6 تیر 1389 ساعت 16:12 http://joooon.blogsky.com

توت مجنون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
باید برسی بشه.
سر به زیریش؟ ای جوووون
باروریش؟ ای جوووون
میوه های ترش و شیرین؟ ای جوووون
سایه؟ ای جووون
بلند نبودن؟ ای جووون
مجنون؟ ای جوووون
عذر میخوام جناب توت مجنووون جوووون میشه من باغبون شما باشم؟

بله...

:.
سر به زیری یعنی ادعایی نداشتن...
باروری یعنی تفکر داشتن...
میوه ترش و شیرین یعنی حرفهای گاهی ترش و گاهی شیرین...
سایه یعنی هوای رفیق هامو داشته باشم...
بلند نبودن یعنی غرور نداشتن...
مجنون!! خب مجنون تو ام دیگه خررررره
:.
من از خدامه شوما باغبون من باشی... یعنی میشه؟!

پرستو یکشنبه 6 تیر 1389 ساعت 16:24 http://www.parast00k.blogsky.com

دلت بسوزه جوووووووووووووووووووووون. ایندفعه رو دیر رسیدی

یکی بزن تو سرش...

نگین یکشنبه 6 تیر 1389 ساعت 16:31 http://mortelle.blogsky.com

به نظر من که تو بیشتر شبیه هندونه ای.هم اینکه گوله ی نمکی هم اینکه عظیم الجثه ای هم تخم داری؛ هم بی مزه ای؛ هم آبداری ؛ هم اینکه وقتی کسی بزنتت ؛احتمالا صدای طبل میدی!

دمت گرم!!‌هندونه؟؟!!
تخم دارم؟!! یه ذره عفت کلام داشته باش در فضای مجازیه عمومی!!!

نگین یکشنبه 6 تیر 1389 ساعت 16:33 http://mortelle.blogsky.com

اینقدر دلم میخواد ببینم توت مجنون چه مزه ای میده!

مزه ی توت!!

فراری یکشنبه 6 تیر 1389 ساعت 17:28


چه خوب حدس زدم.....
ای کاش همه آبادانیا مثه هم خوابگاهیت باشن
من که جز فامیلام کس دیگه ای رو ندیدم
توت خوردم
شاه توتم خوردم
اما توت مجنون نه نخوردم
موفق و شاد
بدرووووود

مزه اش با توت معمولی فرقی نداره...
من بیشتر منظورم درخت توت بود نه میوه اش...
بدرووووووووود

. بـــانــ و تمشـــ کی . یکشنبه 6 تیر 1389 ساعت 17:45 http://tameshki.com

کسی بهت گفته اعتماد به نفست بالاس ؟!

بید مجنون دوس دارم !

زیاد گفتن... همیشه میگن! مگه بده؟

Saeed یکشنبه 6 تیر 1389 ساعت 18:30 http://dead-memories.blogfa.com

چطوری توت مجنون؟؟!! :دی

خوبم!‌ تو چطوری؟!

شهره یکشنبه 6 تیر 1389 ساعت 20:04

سلام...تازه با وبت آشنا شدم.....عذر میخام این توت مجنون چه فرقی با توت غیر مجنون داره؟

میوه اش تفاوتی نداره... درختش فرق داره. درختش کوتاه تره... شاخه هاش رو به زمین رشد میکنن بر عکس سایر درختها... یه حالت افتاده به خودش میگیره... تنه اش خیلی مارپیچه... همین...

زهرا یکشنبه 6 تیر 1389 ساعت 20:20 http://malake70.blogsky.com

هه. پس ازین به بعد بهت میگیم توته مجنون.

بله... هر جور راحتیت...

جوووون یکشنبه 6 تیر 1389 ساعت 20:25 http://joooon.blogsky.com

وای فرزاد تازه فهمیدم
تو بارور شدی؟ بارور با باردار یکی هستند مگه نه؟
کی تو رو باردارت کرد... واویلا... جواب ننه بابات رو چی میدی؟... کاش دختر باشه... یه دختر کاکل زری و مودب که به من نگه عمو حسین کو؟ نی!

بارور شدم... منتهی نه جسمی... فکری... فکرم داره به بلوغ میرسه... بارور میشه...
:.
انگار خیلی علاقه داری بهت بگن حسین کو؟ نی!
جووووووووووووووووون

Smile To Me یکشنبه 6 تیر 1389 ساعت 20:50 http://www.xyz.blogsky.com

سلام

به به چه شخصیت جذابی؛ چقدر وجنات و چه با کمالات!

اینارو جدی نوشتم خدایی نکرده فک نکنی شوخی بود!

خودم میدونم عجب موجودی هستم!!!

مینو یکشنبه 6 تیر 1389 ساعت 20:53 http://yousefabad.blogfa.com

همه اینا درست.
فقط چه جوری در زمینه باروری بهش شبیهی؟!
میوه های ترش و شیرین رو میگم ها

باروری منظورم افکار بود...

آلان یکشنبه 6 تیر 1389 ساعت 21:28 http://allaan.wordpress.com/

توت هم مجنون شده؟
بید بود..

خب عکسش رو که گذاشتم. بله... توت مجنون هم داریم.

بهاره یکشنبه 6 تیر 1389 ساعت 22:01 http://www.kuche-ali-chap.blogsky.com

توت مجنونی اما لیلی کجاست؟

لیلی فقط تو قصه است... جنون دیگه کدومه...

daya یکشنبه 6 تیر 1389 ساعت 23:00 http://www.ouch1986.blogfa.com

هوممم
توت مجنون شدی حالا؟
جدیده؟بعد از مزخرفیسم و کافه چی؟
از این به بعد بت میگم توت مجنون !
ولی جالب بود تا حالا بش فک نکرده بودم
همزاد پنداری؟
میشه با یه حیوون باشه؟
همه بم میگن شبیه گوزن نرم آخه !!!
البته نقره ایش !!!


گوزن نر؟؟‌ حالا شباهتی هم بهش داری؟‌ مثلن چیز داری؟!

چای نخورده! دوشنبه 7 تیر 1389 ساعت 00:43 http://www.chaynakhorde.blogsky.com

توت مجنون درخت قشنگیه.منم گاهی حس میکنم مثل توت مجنونم...سر به زیر و به هم ریخته...

میدونی... خیلی قشنگه...

دختر ایرونی دوشنبه 7 تیر 1389 ساعت 02:46 http://iranian-girl22.blogfa.com

سر بزیری و باروریو خوب اومدی
بابا سربزیییییییییییییییییییییییییییییییر
اما من تاحالا نتونستم همزادی واسه خودم پیدا کنم!
شایدم از اون دسته جانداران تک سلولیم که خدا از دستش در رفت خلق کرد

تک سلولی ها که همه همزاد دارن...

دختر ایرونی دوشنبه 7 تیر 1389 ساعت 02:50 http://iranian-girl22.blogfa.com/

راستی یه سوال:
تو کلا نمیتونی به بلاگهای بلگفا سر بزنی یا اینکه سر میزنی ولی نمیتونی واسشون کامنت بزاری؟

دو روز دیگه تحمل کن... میرم خونه و به بلاگفایی ها سر میزنم. نظر میدم.
اینجا نمیتونم نظر بدم. فقط از طریق گوگل ریدر میخونمشون....

سپیده دوشنبه 7 تیر 1389 ساعت 10:26 http://javdanegi-dar-fanaa.blogfa.com

سلام
به به آپ نمودین...

شاید بهترین توصیف رو خود آدم فقط بتونه در مورد خودش بکنه...

راستی فقط حواست باشه توت که خیلی برسه دیگه طاقت شاخه های نازک و سربه زیر خودش رو نداره و اگه کسی به دادشون نرسه همه رو زمین می ریزن...

راستی حالا توت سفیدی یا قرمز؟؟؟

گاهی سفید گاهی سرخ... زیادی هم که برسه میشه سیاه...
:.
خداییش این همه آدم نظر دادن نظر هیچکدوم مثل تو به دلم ننشست... ممنونم

سپیده دوشنبه 7 تیر 1389 ساعت 10:32 http://javdanegi-dar-fanaa.blogfa.com

یه چیز دیگه....

توت مجنون آشفتگی و پیچ و تاب خاص و بی نظمی رو شاخه های نازک و ظریفش داره که بی نهایت زیباش می کنه... مثل موهای ژولیده و پر پیچ و خم یه آدم....

واااااای... تو چقدر خوب توت مجنون رو شناختی... بازم ممنون

سپیده دوشنبه 7 تیر 1389 ساعت 10:34 http://javdanegi-dar-fanaa.blogfa.com

بعدشم...

توت های بارور شده از توت مجنون همون افکار بارور شده از مغز تو می تونن باشن... پس مهمه که سفید باشه یا قرمز....

بعدشم... تو فکر منو میخونی؟!!‌ خیلی قشنگ فهمیدی منظورم رو...

تلاله دوشنبه 7 تیر 1389 ساعت 10:45

منم عین مداد سفید رنگی ام.....

:)

نگین دوشنبه 7 تیر 1389 ساعت 13:15 http://mortelle.blogsky.com

خب ؛ حالا چرا میزنی!

بچه که زدن نداره... اونم تو که اگه بزننت پودر میشی!‌ :))))

سپیده دوشنبه 7 تیر 1389 ساعت 14:23 http://javdanegi-dar-fanaa.blogfa.com

نا سلامتی دادشمونی ها...

نه دور از شوخی... من عاشق توت مجنون و بید مجنونم... به خاطر خصوصیات خاصی که حتما می دونی چیه که خودت رو باهاش مقایسه کردی....
و کسی که این همزاد پنداری رو می کنه حتما هم شناخت خوبی از خودش و هم از مجنون داره....

مواظب شاخه و برگ هات باش یه وقت به زمین نرسن که این مردم نادون و کور بی اینکه بدونن چی رو دارن زیر پا می ذارن شاخ و برگ هاتو له می کنن داداشی

خوشم میاد میفهمی...

نگین دوشنبه 7 تیر 1389 ساعت 14:34 http://mortelle.blogsky.com

بچه خودتی.خودت پودر میشی! من قوی و آهنینم!
این عکسو ببین :

http://2.bp.blogspot.com/_2Yaqa2ijwa0/SN1qMouc3AI/AAAAAAAAAw0/D1Dj4GBwIl4/s400/GirlsAreStrong.jpg

میخوای امتحان کن.بیا دعوا کنیم ببینیم کی زودتر پودر میشه!

برو سر درس و مشقت بچه...

هیدرا دوشنبه 7 تیر 1389 ساعت 18:41

کوتا بیا بابا...!

از چی کوتاه بیام؟؟!

دختر ایرونی سه‌شنبه 8 تیر 1389 ساعت 02:24

نه من ندارم!
میگم که خدا از دستش در رفت خلقم کرد
.
بابا فقط سوال پرسیدم
واسم جالب بود بدونم
سر بزنی خوشحال میشم ولی اصراری نیست
نمی خوام تو زحمت بیوفتی

میام بابا... جون خودم از فردا به همه سر میزنم...

سمیرا سه‌شنبه 8 تیر 1389 ساعت 12:24 http://www.rangarang2.blogfa.com

بله؟؟!

سپیده سه‌شنبه 8 تیر 1389 ساعت 14:55 http://javdanegi-dar-fanaa.blogfa.com

سلام
پس چرا نظر دهی رو بستی...
دوست داری حرفام رو دل بمونه دق کنم کاکو...!!!

هر رفتنی معنی فراموشی نمی ده... هیچ نبودنی هم دلیل عادت به نبودن نیست...
فرکانس سیوسی قلبت گاهی به عرش می رسه گاهی به فرش.... ولی باور کن که این یه قانونه.... عین یه فرکانس... فقط شاید ثابت زمانیش بلند و کوتاه بشه...
بهتره جای تکرار جمله « تو دیگر نیستی» بگی: « تو بار دگر می آیی و من منتظرت می مانم»...

و این نیز بگذرد....

فیزیکت هم خوبه ها!!!
تو بار دیگر می آیی و... خیلی امیدوارانه است. اما دوری خلی غم انگیز تر از این حرفهاست. اونم از جوونم... همین الانش که نصفه شبه و 1 روز از ندیدنش گذشته دارم دق میکنم. اما خودمو زدم به بی خیالی! دلم نمیاد هی بهش بگم دلتنگشم. شاید اون نباشه... اینطوری ناراحتش میکنم.
:.
دوری سخته... چه بگذره چه نگذره....

صدف سه‌شنبه 8 تیر 1389 ساعت 15:26 http://www.asantabligh.ir

سلام ویلاگ خوبی داری.اگه خواستی یه سری هم به ما بزن.راستی با سایتهای من تبادل لینک می کنی؟اینم آدرسی که تمام سایت های من آنجا هستند. www.istgah.asantabligh.com/tabdol1.php

بهاره سه‌شنبه 8 تیر 1389 ساعت 17:00 http://www.kuche-ali-chap.blogsky.com

میمش را نوشتم.نخوندی؟مجنون هم تو قصه هاست.
...........................
او هم دیگه نیست...
واسه روزایی که باهم بودیم .اون یک آدم نبود یک فرشته بود.

مجنون زیاد هست... لیلی گیر نمیاد...
من خودم الان به نمونه بارز مجنونم...

کژال چهارشنبه 9 تیر 1389 ساعت 11:43 http://ketabii.blogsky.com

شاد باشید

باشید.

فراری چهارشنبه 9 تیر 1389 ساعت 12:07

هوم
تدبیر قشنگیه
با اینکه سنی ندارم اما خیلی چیزافهمیدم تو رابطه با دوستام
اگع تدبیرت از توت اینه فک نکنم فرق زیادی داشته باشیم
جز اینکه من غرورمو واسه خیلی ها دارم جز چند درصد کم
تجربه بهم ثابت کرده اونی که هی میگه دوست داره(همجنس) بازم یه روز زده میشه از آدم
بیخیال من ماجراهام خیلی زیاده
اما رک بودنت خیلی خوبه
همه از رک بودن من عاصین
نمیتونم جلو زبونمو بگیرم
تو درمان بلدی؟
شاد باشی
بدرووووود

تجربه واسه آدمهای تجربه گرا ملاکه. واسه آدمهای منطق گرا و حس گرا شاید نباشه... ونیست!
رک بودن مورد علاقه منه. درمانش نکن...

هیدرا چهارشنبه 9 تیر 1389 ساعت 19:23

اینو داشته باش:
برخی از خدایان یونانیان:
زئوس:خدای اسمانها، باران،تندر
ارس: خدای جنگ
فوبوس: خدای افتاب
باکوس:خدای رویاندن گیاهان و انگور چینی و مستی!
هفائسیتوس:خدای اهنگری واهنگران
و ام...
.
.
.
یونانیان باید اینم به لیست خداهاشو ن اضافه کنن:
فرزادئوس: خدای اعتماد بنفس...

به داشتن اعتماد به نفس در خودم ایمان داشتم. همه هم اینو میگن. اما تعبیر شما جالب توجه بود. و البته منو به خنده واداشت. فرزادئوس :))

. بـــانــ و تمشـــ کی . چهارشنبه 9 تیر 1389 ساعت 23:51 http://tameshki.com

عزیزم !
روزای سختیه !
اما عادت میکنی !!
این نگین جان چقدر سختی کشیده اینا چیده برات

دارم تمرین میکنم که عادت کنم.

نگین؟!!

mokherend جمعه 11 تیر 1389 ساعت 19:08 http://mokherend.blogsky.com


چه خوب که تو با توت مجنون همزاد پنداری کردی.

من یه دوست دارم که من فکر میکنم بیشتر شبیه کرم ابریشمی که معمولا روی توت مجنون...

همین.



میخوای به دوستت بگو بیاد روی من تا ترکیب کامل بشه!!! :))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد