کــــ افــــ ه پــــ چــ پــــ چــ

ی کــافــه ی دنـج و راحـت بـرای رفـ ـاقـ ـتــ ...

کــــ افــــ ه پــــ چــ پــــ چــ

ی کــافــه ی دنـج و راحـت بـرای رفـ ـاقـ ـتــ ...

چهــ ــار نکتــ ـه اخلاقیـ‌ - اجتماعیــ دیگــ ــر!!!

درود 

چند پست قبل دو نکته اخلاقی-اجتماعی نوشتم که طبق برآورد های من٬ خوانندگان راضی بودن. گفتم تا تنور داغه ۴تا دیگه هم بنویسم. باشد که مقبول گردد./ 

 

۱- آدم گاهی از گفتن حقیقت پشیمون می شه! چون حقیقت برای بعضی دردناکه! پس به روش های مختلف مجبورت می کنند حقیقت رو پاک کنی تا از دیدنش اذیت نشن! پس کلا بهتره آدم بی خیال حقیقت بشه!

درس اخلاقی: بگذار خفتگان در خواب غفلت بمانند چون بیداریشان جز دردسر تو نیست! 

۲- بعضی دروغ ها اینقدر شاخ داره که نمی شه باور کرد، اما بعضی تو رو مجبور می کنند که دانسته هاتو هم انکار کنی. یعنی با اینکه می دونی دروغ می گن اما تظاهر کنی که فکر می کنی راست می گن!

درس اخلاقی: بگذار ساده لوحان تو را ساده لوح تر از خود تصور کنند تا کمتر آزارت دهند!

 

۳- آدما بیشتر چیزای مهم از قبیل قرارها، کار ها ، اسم ها ، شماره ها ، آدرس ها و تاریخ ها رو توی دفتر یادداشتشون می نویسن. پس خصوصی ترین و مهم ترین بخش های زندگی یه آدم عموما یه رد پا تو دفتر یاداشتش داره! کسی که چیزی برای مخفی کردن نداره از جا موندن دفتر یادداشتش نمی ترسه!

درس اخلاقی: بگذار کسانی که رو راست نیستند همیشه نگران رو شدن دستشان باشند!

 

۴- گاهی آدما باعث آزار دیگران هستن و اینو می دونن. گاهی هم از طرف مقابل آزار می بینن. گاهی هم هردو. گاهی هم دو طرف فکر می کنن دارن همدیگر رو آزار می دن پس دچار عذاب وجدان می شن حتی اگه واقعا اینطوری نباشه. کلا بهتره اگه روزی احساس کردی باعث ناراحتی همسایت هستی، یا رفتارت رو عوض کنی یا منزلت رو! البته اول مطمئن شو که واقعا از دستت شاکیه!

درس اخلاقی: یا از جهنم فرار کن یا روش آب بریز.

 

پ.ن: 

۱/ از روی این نکات خوب بخونید که توی امتحان فاینال میاد :))
  

 

یه فنجون نسکافه ی سرد شده:  

هیدرا: گاهی گمان نمیکنی ولی میشود
          گاهی نمیشود که نمیشود
          گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
          گاهی  نگفته قرعه به نام تو میشود
          گاهی گدای گدایی . بخت نیست
          گاهی تمام شهر گدای تو میشود...!
خدارو چه دیدی؟
شاید روزی تمام شهر گدای تو شدن!!!!!!!

دو نکتــ ـه اخلاقیـ‌ - اجتماعیــ !!!

درود 

۱- هر کسی تو زندگی یک یا معدود کسانی رو داره که باهاشون هم حریمه! یعنی چیزیو ازشون قایم نمی کنه و بهشون اعتماد داره. کلن هر کسی نیاز به کسانی داره که بتونه باهاش بی پرده همه حرف های دلش رو بزنه. آدم ها دوست دارند با کسانی زندگی کنند که شامل این دسته هستند. پس اگه با کسی زندگی می کنی که باهات همراز نیست احتمالا دوست نداره باهات زندگی کنه!

درس اخلاقی : کسانی رو که به اجبار تو را تحمل می کنند رها کن تا به کسانی که دوست دارند بپیوندند.

درس اجتماعی : با کسی زندگی کن که می توانی او را در تمام زندگی ات شریک نمایی.

 

۲- آدم بهتره بیش از شنیده هاش به دیده هاش اعتماد کنه! اینو همه می دونن. اما ما گاهی رفتار دیگران رو می بینیم اما دلمون رو به حرفاشون خوش می کنیم. چون اینطوری راحت تر می تونیم خودمون رو گول بزنیم یا سرمون رو بکنیم زیر برف. چون باور بعضی چیزا زندگی رو غیر ممکن می کنه و تو راهی غیر از تغییر زندگیت نداری. چون تغییرات بزرگ شجاعت های بزرگ تر می طلبه و ما از تغییر می ترسیم. اما باید فکر کرد آینده می تونه ترسناک تر باشه اگه شرایط با همین سرعت بد بشه!

درس اخلاقی : نگذار لالایی دیگران خواب غفلت برایت به همراه آورد.

 

پ.ن: 

۱/ وقتی دست یه نفر برات روشده! وقتی میدونی ذاتش با ظاهرش یکی نیست!‌ وقتی میدونی یا تورو خر فرض کرده یا خودش خره که برات فیلم بازی میکنه! چرا... چرا هنوز برات همون آدم سابقه؟!! دلیلش غیر از اینه که از تغییر نوع رابطه ات میترسی؟؟‌ اگه الان تغییر ندی تو آینده ضرر بزرگتری دامن گیرت میشه! (خود تلقینی و دگر تلقینی بود) 

 

مکمل ِ‌ آدمیــــ‌ !!!

درود 

یه مسئله ای دیشب ذهن منو درگیر خودش کرد. البته از نوشته هام هیچگونه برداشت نامربوطی نکنید. میخوام بگم که من فقط افکارمو اینجا نوشتم تا با بحث با شما به یه نتیجه ای برسم!
ازدواج! هنوز واسه من سواله که دلیل خیلی ها برای ازدواج چی میتونه باشه! یعنی با خودم فکر کردم که آدمها ازدواج میکنن که آرامش پیدا کنن؟! به مال و منال برسن؟! جایگاه اجتماعی پیدا کنن؟! از سر رفع تکلیف میرن سراغش؟! نمیدونم. اما نظر شخصی من که البته به درست بودن یا نبودنش هنوز ایمان نیاوردم اینه که آدمی توی زندگیش به یه مکمل احتیاج داره. و باید این مکمل رو خودش بگرده و پیدا کنه. با یه نگاه و دلبستن و شماره تلفن و این صوبتا هم بدست نمیاد. مکمل آدمی باید از نظر روحی٬ فکری٬‌اعتقادی و... سازگاری داشته باشه. یعنی روحت در کنارش احساس آرامش کنه. فکرت رو تعالی ببخشه. اعتقادات رو به سخره نگیره. البته یه مسئله ی دیگه هم که توی ازدواج مطرح میشه همون رفع نیاز جـ.نسـ.یه! این مورد رو هم من معتقدم باید تنها و تنها با مکمل آدمی صورت بگیره ولاغیر.
یه موضوع دیگه که تو ذهنم بود اینه که من اعتقادی ندارم که مکمل آدمی باید حتمن جنس مخالفش باشه! یعنی ممکنه توی سی سالگی به نتیجه برسی که فلان رفیقت٬ کاملن مکملته. اگه این موضوع یه تفکر دوجانبه و دو طرفه باشه٬‌از نظر من دیگه احتیاجی به ازدواج نیست!! البته اون بحث نیاز جـ.نسـ.ی می مونه که اگر بخوایم خیلی اوپن مایندانه به قضیه نگاه کنیم باید بگم که دو طرف میتونن در زمینه رفع نیازشون اقدام کنن! حالا از نظر شرعی یا عرفی مشکل داره یا نداره به من مربوط نیست. یعنی حقیقتن به هیچکس مربوط نیست. بحث٬‌بحث مکمل آدمیه. وقتی یه نفر از هر لحاظ کامل کننده تو باشه٬ نمیشه بخاطر یه قضیه ی پیش پا افتاده مثل صـ.کـ.ص بری سراغ جنس مخالفت!! میشه؟؟ 

البته بعضی مسائل از این قبیل رو هنوز جامعه ی ما آمادگی پذیرشش رو نداره و شاید همین الان خیلی از شماها باهاش مخالف کنید اما همیشه در تمام طول تاریخ با تفکرات متفاوت مخالفت شده! شاید یه نفر فقط به یه جنبه ی ازدواج فکر کنه و سایر موارد براش بی اهمیت باشه اما من همه جوانب رو در نظر میگیرم. روحی... عاطفی... فکری... جـ.نسـ.ی... و...
گاهی اوقات٬ افراد بحث پارتنر و این صوبتا رو مطرح میکنن و به مثلن شریک زندگیشون به چشم تنها یه پارتنر نگاه میکنن. به عقیده ی من پارتنر یه چیز جزئیه و کلی نیست. مثلن آدمی میتونه یه پارنتر درسی داشته باشه. یه پارنتر بیزینسی داشته باشه و مثلن یه پارنتر جـ.نسـ.ی! اما در کل نمیشه دیگه اسمشو پارنتر گذاشت و اون دیگه میشه مکمل. و این مکمل رو باید گشت و پیدا کرد. آدمی با هر کسی همین طوری نمیتونه سازگاری و تکامل پیدا کنه... یک نفره که روحتو درک میکنه... یک نفره که میفهمه تورو و میفهمیش... باید گشت و پیداش کرد.  وقتی هم پیداش کردی خودتو باهاش تکامل بده. فرقی نداره هم جنس یا جنس مخالف... مهم کامل شدنه...
 

پ.ن: 

۱/ نیاین بگین کافه چی هـ.مـ.جـ.نسـ.بـ.از شده!!! این عقیده ی من بود... گفتم که هنوز بهش ایمان ندارم اما فکرمو مشغول کرده. نظر شما چیه؟

۱۲ ماه ِ سال عزاداری واجب است!!

درود 

من هنوز که هنوزه از کار این مملکت و مردم و یه مشت عقب مونده ی متحجر سر در نیاوردم. توی یکی از این سایتهای به اصطلاح مفید!! دولتی٬ چهارتا کلیپ دادن بیرون و وااسفا و آه و ناله و شیون راه انداختن که بـــلـــه... وضع دانشگاه های ما داره رو به فساد و تباهی کشیده میشه و باید کاری کرد وگرنه اسلام و مسلمین به خطر می افتن و...
حالا این کلیپ ها چی چیه؟!! یه جا ۴تا پسر آهنگ گذاشتن دست میزنن... یه جا ٬۲ ۳ تا دختر مقنعه شون تا وسط سرشون رفته... یه جا یه دختر داره تئاتر کار میکنه جلوی جماعت... یه جا پسره داره دلقک بازی در میاره جلو دخترا و...
جالبی قضیه نظراتیه که ملت فــــهـــیــــم!! در مورد مطلب دادن. یکی از عزیزان  فرمودند که این وضع ِ افتضاح ِ دانشگاهها نتیجه دولت خاتمیه و خاتمی بود که ایران رو به قهقرا برد!! دیگر عزیزی لطف کردن و فرمودند وقتی آزادی زیاد توی مملکت باشه٬ نتیجه اش میشه این. باید همشون رو گرفت و اونقدر زد تا آدم بشن!! یه شخص کاملن محترم گلواژه تلاوت کردند که کاش این جوجه دانشجوها ایران میومدن دانشگاهای آمریکا رو می دیدند که چینی و ژاپنی و هندی و آمریکایی چه جوری می گردند و دنبال چی هستند . به خدا اگر کسی تونست یک دختر فقط یک دختر آرایش کرده تو مقطع لیسانس اینجا پیدا کنه تو دانشگاه ، اونوقت حق با ایناست. (البته ایشون نفرمودند که حالا دانشجوهاشون دنبال هرچی هستن مهم نیست! مسئولین مملکتشون دنبال چی هستن و مسئولین ما دنبال چی هستن!!). و در پایان هم یک نفر جهت خاتمه دادن به قضیه فرموده نگران نباشید پروژه اسلامی کردن دانشگاه بزودی شروع خواهد شد!!! 

:. 

چندتا نکته که این فیلمها برام داشت این بود که ۱- من مشکل اخلاقی ندیدم که اینها توی بوق و کرنا کردنش. یه مشت جوون شاد و سرخوش دیدم. البته شادی ظاهری. وقتی توی این مملکت ۱۲ ماه سال مشغول عزاداری و مجلس ختم واسه ۱۲۴هزار پیامبر و امام و نوه ی امام و آخوند منبری و سایر علما و فضلا هستن٬ ملت غمزده میشن! حالا چهارتا جوون شاد هم که پیدا بشه٬‌اینا چشم دیدنشون رو ندارن!!! عجب 

۲- دولت خاتمی! آخه خاتمی که ۸ سال بیشتر رئیس جمهور نبود. اون چه رئیس جمهوری!! تو کارش دخالت کردن. اذیتش کردن. تهمت زدن. محدودش کردن. همه جور نذاشتن کارش رو انجالم بده؛ بعد همه عقب موندگی های فرهنگی-شعوری خودشون رو وصل میکنن به خاتمی!! آخه اگه خاتمی اینقدر قدرت داشت که توی ۸ سال مملکت ِ‌ پاک و اسلامیتون رو زیر و رو کنه که الان حکومت دست شما نبود!! ۳۰ سال زدن تو سر ملت و خواستن به زور همه رو چادر چاقچولی کنن و اسلام ناب ِ ساخته دست خودشون رو به خورد مردم بدن این شده نتیجه اش! چرا وصلش میکنین به خاتمی؟؟! 

۳- یه نفر گفته بود ۲۰ سال پیش جوونها تو جبهه چیکار کردن و امروز چیکار میکنن!!‌ یکی نیست بگه آخه اخوی٬ ۲۰ سال پیش همون بچه دبیرستانی های مو بلند و شلوار گشاد ِ زمان شاهی رفتن جبهه و جنگیدن و تسبیح به دست ها و سجاده آبکش ها توی کنج خونه داشتن برای رزمندگان دعا میکردن!! تا بلکه خدا توفیق بده و مشرف بشن جبهه!!  

۴- به نظر من تمام این وقایع نتیجه دسیسه های دشمنان به خصوص آمریکای جهانخوار  و اسرائیل غاصبه و انگلیس حیله گر و روسیه ی دو دوزه باز و چین نامرد و عربستان وهابی و سایر کشورهاست که همه و همه دست در دست هم دادن تا کشور موفق و تاثیر گذار مارو در عرصه جهانی به نابودی و ابتذال بکشونن!!! 

۵- آخه بیچاره ها. مملکت داره از مشکلات اقتصادی از هم میپاشه. مردم توی فقر دست و پا میزنن. تورم کمر مردم رو شکسته. اونوقت شما همه چیز رو گل و بلبل میبیند و فقط مونده بود گیر بدید به شادی چهارتا جوون؟؟ واقعن مشکل مملکت ما اینه؟ مشکل مملکت ما٬‌موی جوون های ماست؟ هه... خدایا خودت بخیر بگذرون...

دختر ِ مورد ِ علاقه ی من!!!

درود  

 

جهت تنوع در مطالب وبلاگ میخوام یه پست متفاوت بذارم! 

دختر مورد علاقه ی من یا دختر رویایی من... عارضم به خدمتتون که از لحاظ ظاهری باید قدش متوسط به بالا باشه. اصولن، اصلن از دختر های زیر 160 سانت خوشم نمیاد. یعنی قد فاکتور مهمیه. دختر که نباید یک و سی باشه (130سانت). قد بلند و لاغر هم خوشم نمیاد. یعنی باید هیکل متناسبی داشته باشه. استخونی و لاغر مردنی که به درد نمیخوره. آدم میترسه دست بهش بزنه، بلکه بشکنه! زیاد گوشت هم خوشم نمیاد. مثلن گاهی این دخترهای اضافه وزن دار رو تو خیابون میبینم که مانتو تنگ هم پوشیدن و از ده نقطه بدنشون قلمبه سلمبه زده بیرون! زشته به خدا... یه ذره ایروبیک کار کنید!!
شکم هم نباید داشته باشه... باسـ.ـنش هم نه کوچیک باشه نه زیاد گلابی!
از پاهای کشیده هم خوشم میاد. البته از نوع متناسبش. رنگ موها هم که انواع قهوه ای رو میپسندم. چشم ها هم برام مهمن. نوع طراحی چشم هر کس مخصوصه و بیشتر زیبایی صورت رو چشم نمایش میده. پس چه بهتر که رنگی باشه. لبها هم که هرچی آنجلینیایی تر، بهتر! دیگه وارد ریز جزئیات سایر قسمتها نمیشم که اونها هر کدوم واسه خودشون یه پست اختصاصی میخوان! 

بدور از شوخی... از دختر های باهوش خوشم میاد. اصولن وقتی میبینم یه دختر خنگ میزنه و نمیتونه یه مسئله ساده رو با عقلش حل و فصل کنه حالم بهم میخوره! دختر نباس خجالتی باشه. از این دخترهایی که بعد از ازدواج هم به شوهرشون میگن لامپ رو خاموش کن بریم زیر پتو و چشاتو ببند، حوله رو بده و... بدم میاد.
از دخترهایی که از لحاظ فکری و اعتقادی مستقل هستند هم خوشم میاد. دختر که قرار نیست افسارش رو بده دست شوهر. باید خودش واسه زندگیش بر پایه ی عقل و منطق و تفکر، استراتژی داشته باشه. نه بر اساس وهمیات و خیال و چه میدونم رویا بافی شروع کنه زندگی آینده اش رو برنامه ریزی کنه... نه این درستش نیست!
خونواده ی دختر هم مهمه. از لحاظ شعور و فرهنگ بالاخره باید به ما بخوره یا نه؟!! مال و منال هم اگه داشته باشه که چه بهتر. حالا دخترک خونه و ماشین از خودش داشته باشه هم عالیه. اینطوری توی زندگی مشترک 30 سالی می افتیم جلو! البته بچه مچه نداشته باشه که جلو بیوفتیم؛ خودم این مشکل رو حل میکنم!!! 

جهیزه اش هم جور باشه خواهشن...  

پ.ن:  

1/ حالا اینها که من نوشتم بخش کوچکی از انتظارات من بود. در هر حال من میدونم که آخر سر یه زن چاق و کوتوله با موهای سیم ظرف شویی و چهار کلاس سواد دار همراه با 9تا خواهر و 10 تا برادر نصیبم میشه!!! 

2/ پاریس هیلتون و جسیکا آلبا و هیلاری داف و سایرین لطفن تقاضای ازدواج نفرمایند. من زن ایرانی میخوام!

بیلبورد های تبلیغاتی-دینی-سیاسی-فرهنگی-مزخرفی!!!

درود 

سال به سال شهرداری و شورای شهر و چه میدونم سازمان تبلیغات یه سری بودجه عظیم اختصاص میدن به بالابردن سطح فرهنگ و دین مداری در جامعه! حالا با این بودجه چه کار میکنن؟! یه بیلبورد سفارش میدن در ابعاد ۱۰ متر در ۱۰ متر؛ روش با فونت نستعلیق هم مثلا می نویسن:  حجاب مانند صدفی است که زن را نمیدونمم چی چی میکند!! بعد انتظار دارن با این 1 خط نوشته اون خانومی که چاک مانتوش تا زیر بغلش ادامه پیدا کرده و از زیر اون اندام کاملن متناسبش هوایداست، متحول و منقلب بشه و از فردا صبح با چادر چاقچوق (درست نوشتم؟) پاشه بیاد در انظار عمومی!! کار دیگه ای که میکنن اینه که عکس جناب مقام عظما رو در سایز اسکوربورد ورزشگاه آزادی چاپ کنند (در انواع حالات مختلف؛ مثل با خنده... با دستانی بر افراشته... با نگاهی مظلومانه... با عینک دودی و...) و روش دو کلمه بنویسن همت مضاعف کار مضاعف و اونو توی سیصد نقطه شهر بزنن تو در و دیوار تا ملت به خودشون بیان و با دیدن آقا به پیشرفت و آبادانی بیشتر مملکت بی اندیشند!
حالا اگه بری به اون مسئولش بگی این کارها چه سودی داره! یارو یه نگاه عاقل اندر سفیه بهت میکنه و میگه شما نمیدونید چه نکته های عمیقی و چه اندیشه هایی پشت این جمله ها نهفته است!! 

آخه پدر سگ، کدوم معارف؟ اندیشه چی؟ کشک چی؟! خر گیر آوردی؟!! 2تن آهن و وسائل... 50متر پارچه... جماعتی نقاش و نصاب و... رو علاف خودت کردی که مثلا بگی حجاب صدفه؟! بعد هزینه این کارها رو توی بیلان کاریشون می نویسن 10 میلیارد تومن هزینه فرهنگی!!! آخه کدوم احمقی با یه جمله، اونم جملات شما به زندگی امیدوارم میشه که فکر کردید اینطوری ملتو به راه راست هدایت میکنید!؟! 

تا دلتون بخواد هم واسه این کارها موضوع و جمله و نکته جور میکنن!! امام... دین... اسلام... عاشورا... حجاب... عفاف... جوانی... معارف عمیق اسلامی...  

هی میخوام دهنمو باز نکنم هی نمیشه!!! پول بیت المال رو حیف و میل میکنن و بعد میان دم از کار فرهنگی و ده تا کسـ.شعر دیگه میزنن!! 

 

پ.ن: 

1/ این مطلب تنها جهت تنوع در مطالب نوشته شده در وبلاگ بود و خاصیت دیگری ندارد!!!

قلبها برای که می تپند...

درود 

این روزها انگار کسی به قلبی که برایش بتپد احتیاجی ندارد...
بی چاره آدمها که قلبشان برای کسانی می تپد که به آن احتیاجی ندارند یا بی چاره قلبها که برای آنکه احتیاج دارد نمی تپند... 

 

پ.ن: 

۱/ یه سوال... تمام فکرت و وقتت رو میذاری برای یه نفر؛ حتی توی بدترین شرایط روحی و جسمی خودتو فراموش میکنی و به اون یه نفر فکر میکنی و شادی اونو میذاری شادی خودت. اما... اما گاهی وقتها میبینی هرچی تو بیشتر از خودگذشتگی میکنی براش٬ اون خودخواه تر میشه و فقط میخواد واسه خودش زندگی کنه... اونوقت چی؟ تکلیف چیه؟ اینجا مشکل از توئه که یه نفر رو دوست داری و خودتو فراموش کردی یا مشکل از اونه که دوس داره خودخواهانه زندگی کنه؟ 

۲/ بعضیها٬ آدمها و روابطشون با اونها رو یه جاده ی یک طرفه میبینن... فرقی نمیکنه طرف مقابلشون از رفتارشون چه احساسی پیدا میکنه؛ فقط خودشون رو مهم میدونن ولا غیر...

رهایی...

درود 

یه سری چیزها و یه سری افراد هستن که گاهی احساس میکنم بدجوری بهشون وابسته شدم. اگر این وابستگیم متعادل و دو طرفه بود زیاد مشکلی نداشتم؛ مشکل این جاست که بیشتر یک طرفه و از جانب منه... تصمیم گرفتم وابستگیم رو بهشون کمتر کنم... به زبون خودم٬ میخوام به تـ.خـ.مـ.م هم نباشن... 

پ.ن: 

۱/ سر به آزادگــی از خلق برآرم چـو سـرو 

                        گر دهد دست که دامان ز خسان بر چینم....

و اما عین شین قاف ...

درود 

و در راستای مطلب قبلی، مبحث عشق و عاشقی را ادامه میدهیم... باشد که سرفراز شویم!!
طبق تحقیقات بنده در زمینه انواع عشق به مطلب جامع و شامل زیر دست یافتم. مطالعه بفرمایید:
1-اروس :
این نوع عشق، عشق شهوانی  و فاقد منطقه. کشش های جسمانی هم عاملشه! یه جورایی همون عشق در نگاه اول. به همون سرعت که شروع میشه، فروکش میکنه!
2-لودوس :
عشق تفننی. بیشترین مورد عشق در دنیا و شاید ایران. مخصوص دوره نوجونی. بیشتر افراد هم یه جورایی تجربه اش می کنن. عشق های رومانتیک زودگذر. فرد به اصطلاح عاشق در این مورد، سرشار از احساساته که البته دیری نمیگذره که همه اش فراموش میشه!  یعنی فرد تا لب چشمه میره اما تشنه بر میگرده. رابطه طولانی در این مورد وجود نداره!
3- فیلو :عشق برادرانه. عشقی بر پایه ی منافع و اهداف مشترک!!
4- استورگ :عشق دوستانه. وابسته به احترام و نگرانی نسبت به منافع متقابل. همنشینی و همدلی بین دو رفیق ( مثل me & joooon) رابطه ای صمیمانه و متعهد. دراز مدت و پایدار. فقدان شهوت!!!
5- پراگما :عشق منطقی. این مخصوص افرادیه که مثلا نگران اینن که عشقشون میتونه مادر خوبی واسه بچه هاشون باشه یا نه! همه چیز رو با دید منطق می بینن! یعنی همه عشقشون وصله به منافعشون در آینده!
6- مانیا :
عشق افراطی. انحصار طلب. شیفتگی شدید به معشوق. تو این نوع عشق هیچ وقت طرفین انتظاراتشون برآورده نمیشه. چون توقعات بالاست و  احساسات مبالغه آمیزه! عشق دردسر سازیه!
7- اگیپ :عشق الهی. عشق فداکارانه.  تمایل به انجام دادن کاری برای دیگران بدون چشمداشت! 

پ.ن:
1/
شما کدوم هاشو تجربه کردید؟2/ اصولن آقایون بیشتر چه نوع عشقی و خانوم ها بیشتر چه نوعی رو تجربه میکنن؟ یا دوست دارن تجربه کنن؟

عشق و عاشقی های بلاگی!!

درودمن نوشته هات رو خوندم... عاشقت شدم!! 

من چندین ساله دارم وبلاگت رو میخونم... از شخصیتت خوشم اومده... دوست دارم! 

تو و وبلاگت مکمل روحی من هستید!! اگه هر روز به وبلاگت نیام نمیشه... عاشقتم... 

و... 

:. 

من یکی که خیلی از این قبیل نوشته ها توی وبلاگم دیدم. آدمهایی که حتی به اندازه یک اپسیلون با من و افکارم آشنایی ندارن و صرفن بخاطر خوندن چند خط مزخرف نوشت٬ عاشق میشن! این مسئله برای کسایی که تازه کار هستن مشکل ساز میشه! چه دختر... چه پسر... وقتی می بینن یکی میاد تو وبلاگشون و هر روز نظر میده و هر بار میگه دوست دارم و از این حرفها٬ جوگیر میشن و ممکنه بیوفتن دنبال یه عاشقی آبکی! یا الکی!!
یه چیزی هم که بدجوری رسم شده توی این چندوقت اخیر اینه که هر دختری میره وبلاگ یه پسری بهش میگه داداشی٬ از اون طرف هر پسری هم میره وبلاگ یه دختری بهش میگه آبجی!! لامصب این آبجی و داداش ها هم یکی دوتا نیستن!!! نمونه اش رو توی وبلاگ منم میتونید مشاهده کنید (خون من که رنگین تر نیست) !!
البته من خوانندگانی تو وبلاگم دارم که نزدیک به ۳ ساله که همراهم هستن و میشناسمشون. روی سخنم با اونهاست که توی اولین نظرشون مینویسن: داداشی مطالب قشنگی مینویسی!! مشکلب من با این هاست! یا از وقتی این صندوق پستی رو برای نظرات خصوصی گذاشتم٬ تعداد بیشماری منو لیلا فرض کردن و خودشون شدن مجنون... تند تند هم پیامهای عاشقانه میفرستن! 

پ.ن: 

۱/ بنده همین جا و در کمال صحت عقل اعلام میدارم که اینجا دنبال عاشق واسه خودم نمیگردم... میخوام فقط بنویسم. تقاضای دوستی هم نفرمایید!! درضمن به جز خوانندگان قدیمی وبلاگم٬ هیچ کس نه آبجی منه... نه من داداش اونم!! من فرزاد کافه چی ام و اون هم (حالا هر کی میخواد باشه) خواننده وبلاگم... ولاغیر!