کــــ افــــ ه پــــ چــ پــــ چــ

ی کــافــه ی دنـج و راحـت بـرای رفـ ـاقـ ـتــ ...

کــــ افــــ ه پــــ چــ پــــ چــ

ی کــافــه ی دنـج و راحـت بـرای رفـ ـاقـ ـتــ ...

حاضری زدم! همین...

درود 

دو٬ سه روزه سرما خوردم شدید. حالم خراب اندر خرابه! حس و حال هیچ کاری رو ندارم اما با همه ی این احوال توی این دو روز وقت گذاشتم و با دوستان رفتیم بیرون و نذاشتم مانعی بشه برای گرفتگی حال اونها!
اصولن وقتی آدمها مریض میشن یه جورایی احتیاج به یه حسی شبیه به ترحم از سوی بقیه دارن. آدم مریض دوست داره یکی دور و برش باشه و بهش برسه و از این صوبتا. هرکی یه سرما خوردگی ساده هم تو دوستام میگرفت٬ تا خوب شدنش هر کاری از دستم پیش می اومد انجام میدادم. با این حال هیچکس تو این سه روز نپرسید میخوای بریم دکتر؟! قرص لازم نداری؟! همه تا به آدم میرسن میگن سرما خوردی؟ چیز دیگه ای نبود بخوری؟ سگ تو تابستون سرما میخوره که تو خوردی؟! و... رفتارهای یه سری هم که هی آدمو عذاب میده...

:. 

بی خیال... 

اومدم حاضری بزنم و بگم زنده ام. فقط حس و حال زندگی ندارم. سرما خوردگی رفع شد خدمت میرسیم...