کــــ افــــ ه پــــ چــ پــــ چــ

ی کــافــه ی دنـج و راحـت بـرای رفـ ـاقـ ـتــ ...

کــــ افــــ ه پــــ چــ پــــ چــ

ی کــافــه ی دنـج و راحـت بـرای رفـ ـاقـ ـتــ ...

گلدان های به فـ ــاکـ ــ رفته...

درود

یه سری گل و گیاه زینتی بود که چند ماه پیش خریده بودمشون؛ یه سری قلمه ی گیاه زیانتی هم بود که از گلخونه دانشکده برداشته بودمشون و کاشته بودمشون! خیلی بهشون میرسیدم و نگهداریشون میکردم. 1 ماه پیش که بابام اومده بود شیراز همشون رو با هزار تا توصیه و سفارش و نحوه ی نگه داری فرستادم خونمون. هر هفته هم زنگ میزدم و هواشونو داشتم و میگفتم اگه مشکلی دارن سریع بهم بگین! دیشب اومدم خونمون و سریع رفتم سراغ گلدون هام و دیدم ای وااای... نصف گلهام خشک شدن و یه سری هاشون برگهاشون ریخته و بقیه هم داغون بودن!! دوتا شون هم که کلن از بین رفته بودن و اثری ازشون نبود! جنگ و جدلی راه انداختم که نگو. من اونها رو به هزار امید سپرده بودم دستشون اما درست و حسابی بهشون رسیدگی نکرده بودن. گفتم آخه بابا جون آبشون رو سر وقت میدادید... واسشون آهنگ میذاشتید... باهاشون حرف میزدید! بهم میخندن! میگن خل شدی! آخه کی با گلها حرف میزنه!!!
درک نمیکنن... من چند ماه با گلهام  زندگی کردم. شبها واسشون آهنگ گذاشتم. دود قلیون به خوردشون دادم. باهاشون حرف زدم. اما اینا نمیفهمن من چی میگم...
دوباره از اول صبح تا همین الان نشستم پاشون و خاکشون رو عوض کردم و بهشون کود دادم و گذاشتمشون توی گلدون نو!
:.

تیر و تخته و ابزارالات خریدم. فردا میخوام شروع کنم یه گلخونه کوچیک بسازم گوشه ی حیاطمون! طرحش چند وقتی بود تو ذهنم بود اما جدی نبود. وقتی اومدم خونه و اوضاع گلدون هامو دیدم فهمیدم حتمن باید یه جای مخصوص واسه گلهام داشته باشم که بشه درست و حسابی بهشون رسید. از فردا ساخت گلخونه آغاز میشه...

:.

پ.ن:

1/ یه گلدون مرجان داشتم. 2ماه منتظر بودم تا قلمه اش ریشه دار شد (اصولن مرجان ها شانس کمی برای ریشه دار شدن دارن و آدمو ناامید میکنن!!). با همه ی این احوال ریشه داده بود و من خیلی دوسش داشتم. اومدم دیدم تمام برگهاش زرد شده و ریخته... خیلی ناراحت شدم :((






یه فنجون نسکافه ی سرد شده:

بـــانــ و تمشـــ کی: عزیزم !
روزای سختیه !
اما عادت میکنی !!

نظرات 47 + ارسال نظر
Dastango پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 03:00 http://dastangoo.blogsky.com

Az khandane majaraye goldanhayetan lezat bordam

فارسی تایپ کن!

محمد پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 03:12 http://shanc.blogsky.com

vase oon poste ghamgin nazaratesho faal nakardi
goldoonet be f bere mohem nis
mohem ine ke khodeto be f nadi
jedi nagir

فارسی تایپ کن!

بهاره پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 08:44 http://www.kuche-ali-chap.blogsky.com/

آخه...گناه داری.اینهمه زحمت بعدشم تقریبا هیچی.کاش ما هم تو ساخت گلخونه بهت کمک میکردیم
مامان من هم به خاطر گل و گیاهاش مسافرت نمیره.پوسیدم.

میخوای کمک کنی آدرس بدم. صبح میای؟؟؟ :))

مینو پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 10:05 http://yousefabad.blogfa.com

گلخونه خیلی طرح خوبیه.
آره. دیدم که برای گلها آهنگ کیذارن و باهاشون حرف میزنن. رشدشون حیلی هم زیاد میشه. اصلا باورم نمیشد ولی وقتی دیدم دیگه باور کردم

روی رشدشون تاثیر داره. من تجربه کردم

زهرا پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 10:31 http://malake70.blogsky.com

اصولا وقتی آدم خودش کارشو انجام نمیده و به کسه دیگه ای کاراشو میسپره همین میشه.

من که دیگه دست کسی نمیدم!

زبل خان پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 13:13 http://zebelestan.wordpress.com

خیلی خوبه که فضاشو داری که این کارو بکنی چون گلخونه هم سرگم میکنه ادمو هم یهچیزی هست که ادم بهش رسیدگی میکنه...کلا حس خوبیه

شما نمیای کمک کنی در ساختش؟!!

jo0jo0 پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 15:28

شایدم گلات از دوری تو دق کردن

شایدم...

سپیده پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 18:31 http://javdanegi-dar-fanaa.blogfa.com

سلام...
خوبی؟
خیلی غم انگیزه که آدم حاصل دست رنج مدتهاشو وقتی ببینه که تو حال بی حالی باشن!!!!

برای گل های از بین رفته تسلیت!
برای اونایی که تو کما به سر می برن دعا برگشتن...
وبرای اونایی که هنوز هستن دعای سرزنده گی می کنم!!!

طرح گلخونه یه طرح عالیه .. دیگه باید کم کم مستقل زندگی کنن...

مـــُتــــُشکرم...
ایشالا غم نبینی :))
:.
تا 3 ماه حداقل خودم هواشونو دارم

mokherend پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 19:13 http://mokherend.blogsky.com


واقعا خیلی بد .من هم چند تا تراریوم داشتم .چند وقت نبودم.بهشون زیاد آب داد بودن .ریشه هاشون کپک زده بود.

ای ول... واردی ها!! تراریوم منم همین طوری شده بود. عید نوروز درستش کرده بودم. شما که احیانن رشته ات کشاورزی نیست؟!!

نگین پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 21:45 http://mortelle.blogsky.com

وآی...خوش بحالت.
من همیشه دوست داشتم یه جایی مثل گلخونه داشته باشم ؛ غروب های بهاری بشینم توش و با گل هاش حرف بزنم و عاشقانه نگاهشون کنم.ولی هیچوقت به این آرزوم نمی رسم.
خیلی رومانتیک و جالبه...مخصوصا اگه توش خوابت ببره و دیگه هیچوقت بیدار نشی..!

ول کن این صوبتا رو... برو درستو بخون! کنکورت پس فرداست هاااا!!

vo0ro0jak پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 22:46 http://vo0ro0jak66.blogsky.com

vay khoshbehalet ke enaghdr alaghe dari be golo giah.

شماهم داشته باش!!
لطفن فارسی تایپ کن!!

دیوانه جمعه 11 تیر 1389 ساعت 01:00

اساسا منم به خاطر داشتن روحیاتن تو دیوانه نام گذارده شدم .اما یه خبر خوب دارم فلفل دلمه های من همشون گل دادن خیلی خوشحالم این روزا همش می بوسمشون ازشون تشکر می کنم من یه بادومم کاشتم که امسال با این که یه سالش بود 7تا گل داد .می دونی اینا محصولات خودمن به خاطر همین عزیزن مامان باباهامون اگه به محصولات خودشون که ما باشیمو عزیزیم دقت کنن شاید درک بیشتری داشته باشن از موقعیت ما.

ای ول... تو هم باغبونی!!
خوشم میاد درک میکنی چی میگم... میای باهم گلخونه بزنیم؟!

Miss.MarY !! جمعه 11 تیر 1389 ساعت 01:42 http://www.Miss-Mary.blogfa.com

وااای چقد این پست عاشقانه بود جدی
خیلی لذت بردم و دلم یه جوری شد واسه گلدونات !!

دوود قلیوووون تهش بود !!
بخاطر اعتیاد از بین رفتن دیگه ... دوست ناباب !

واااای مری... درک کردی من!!!
مرسی که می درکی... هی روزگار...

فرزاد جمعه 11 تیر 1389 ساعت 02:28 http://forceonline.blogfa.com

سلام آقای کافه چی
۱ قهوه تلخ با شیکر
اهلش نیستم تو این وبو اون وب سر بزنم بگم منو لینک کنی
ازت خوشم اومده میخوام لینکت کنم
راسی دس به قلمت عالیه
میبینمت دوباره

اهلش نیستم تو این وبو اون وب سر بزنم بگم منو لینک کنی!! آفرین... منم اهلش نیستم هرکی لینکم کرد لینکش کنم. از هرکی خوشم اومد لینک میکنم!!!
:.
قهوه تلخ با شیکر؟!! قهوه ی تلخ تلخه دیگه... شیکر نمیخواد

هیدرا جمعه 11 تیر 1389 ساعت 02:29

گل باغبون میخاد و نگهداری
با تلفن که نمیشه گل پرورش داد!

مگه من گل باغ زندگی ننه بابام نیستم؟!!! چطور وقتی شیرازم تلفنی پرورشم میدن؟!!
:.
احیانن شوما خواب نداری؟؟ چه موقع نت اومدنه ساعت 3 صبح!!

دختر ایرونی جمعه 11 تیر 1389 ساعت 03:56 http://iranian-girl22.blogfa.com/

خوب وقتی باغبونشون عوض بشه طبیعیه غصه بخورن و زرد بشن
ما آدما هم اینجوری هستیم
وقتی از نوازش و محبت اونایی که دوسمون دارن دور میشیم احساس خلا میکنیم و فکر میکنیم دیگه کسی دوسمون نداره و واسه کسی مهم نیستیم
اونوقت زرد و پژمرده میشیم!

علی الحساب 3 ماه هواشونو دارم... امیدوارم غصه نخورن...

نیلوفر جمعه 11 تیر 1389 ساعت 05:54 http://hamechiznevis.blogsky.com

سلام
خوش به حال گلهات
منم گلها رو خیلی دوست دارم ولی برای خودم گلدون گلی ندارم الان حس گل داشتن تمام وجودم رو گرفته می خوام یه گل بکارم واسه خودم ببینم چه حالی داره
زیاد خودتو نارا حت نکن همشون خوب بشن شاید
به گلهات چی میگفتی که اینقدر دوست داشتن و تا ازشون جدا شدی پژمرده شدن؟

باهاشون حرف میزدم. احوال پرسی میکردم. ازشون تعریف میکردم.... شب بخیر و صبح بخیر میگفتم....

پاییــــزبان جمعه 11 تیر 1389 ساعت 11:50 http://paeeezbaan.blogfa.com/

سلام دوستم...ممنون از این که روشن شدی :)

من عاشق گل و گیاهم...و فکر می کنم میشه عاشقانه باهاشون زندگی کرد و از این تنهایی در بیای...حیف که من نمیتونم داشته باشم....

چرا نمیتونی؟

نیلو جمعه 11 تیر 1389 ساعت 12:59 http://www.nilooi.blogfa.com

خوبه ..
چه پسر با احساسی که با گل و گلدون سر و کار داره .. کم پیش میاد ..

پسر با احساس یا گل و گلدون؟!!

کژال جمعه 11 تیر 1389 ساعت 14:38 http://ketabii.blogsky.com

از روحیه ات خوشم میاد... مثل خودمی

خوشم میاد که خوشت میاد!

منم به گیاه خیلی حساسم !!
وقتی از بین میره غصه میخورم !!
گاهی هم باهاشون حرف میزنم و نوازششون میکنم !!
معتقدم حس داره !!



مرسی عزیزم !! میدونم همدردی شما دوستای گلم بود که الان ارومترم

آفرین... بهت تبریک میگم...

حکیمچه جمعه 11 تیر 1389 ساعت 15:14

تنهاشون نذاااااار!
ببین یه بار سپردیشون دست کسانی که زنده بودنشون رو درک نکردن.ازت خواهش می کنم دیگه تنهاشون نذار.یا برشون دار ببر شیراز یا چنان رو مخ خانواده کار کن که بدونن در غیاب تو هر رفتاری که با این گیاها بکنن انگار با خودت کردن!خوب؟!

هواشونو دارم. عمرن دیگه دست کسی نمیسپارمشون... با خودم میبرمشون...

هیدرا جمعه 11 تیر 1389 ساعت 17:00

الان وقتشه بگم درود بر فرزادئوس!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
نه من اصولا زندگیم شبیه جغد وخفاشاس!!!!!!!!!!!!
خودت چرا این موقع میای؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پس شوما هم زندگی جغدی دارید!! من الان تقریبان 4 ساله که شیوه زندگیم اینطوریه... تا صبح حدود 6 اینا بیدارم بعدش میخوابم تا ساعت 4 عصر... و این یه چرخه دائمیه... وبلاگ های قبلیمو نگاه کنی بیشتر پست هام ساعت 2 تا 5 صبح ارسال شده. از این به بعد هم توی همین تایم ها اینجا مطلب میفرستم.
:.
رفتید خونه؟

پرستو جمعه 11 تیر 1389 ساعت 18:08 http://www.parast00k.blogsky.com

...چه سخته مرگ گل برای گلدون

چه سخته مرگ گل برای باغبون...

غزلک جمعه 11 تیر 1389 ساعت 18:46 http://yeghazalak.blogspot.com

منم اینقدر گل دوست دارم ولی حیف که توی آپارتمان نمیشه گل و گیاه نگه داشت.

اشتباه میکنی. ما انواع اقسام گل و گیا آپارتمانی داریم. اگه دلت بخواد و حوصله اش رو داشته باشی میتونم راهنماییت کنم.

نگین جمعه 11 تیر 1389 ساعت 19:25 http://mortelle.blogsky.com

وآی فرزاد ! من امروز بعداز ظهر کنکور زبان اختصاصی داشتم ...اگه بدونی چقدر خوب بود.سر جلسه انگار داشتم تو آسمونا پرواز می کردم...خیلی آرامش بخش بود.الان واقعا احساس خوبی دارم.علاوه بر این صندلیم هم یه قسمت دنج سالن کنار یه پنجره ی بزرگ بود که از دوردست هاش مزرعه ها و درخت های بزرگ و زیبا چشم اندازش بود!کلا امروز خیلی خوب بود...
برام دعا کن فردا هم خوب باشه.چون امتحان اصلیم فرداست..
الان دارم از خوشحالی بال بال می زنم !!
:)
یه خورده فقط stress دارم..

همینه عزیزم. ریلکس باش. کنکور هیچ وقت اون اندازه ای که فکر میکنی بزرگ نیست. ساده است. امیدوارم فردا هم شاد برگردی...

گلسا جمعه 11 تیر 1389 ساعت 19:30 http://myseafish.blogspot.com/

کاش کافه رو مثل گلخونه بسازی ، قشنگ میشه

کافه مثل گلخونه یا گلخونه مثل کافه؟!!

[ بدون نام ] جمعه 11 تیر 1389 ساعت 22:40

تا حالا توجه کردی که چرت نوشته هات ۱۳ تاست و آدم نوشت اصلا نداری.
واقعآ که چرتی.

شما چقدر لطف داری!!!
:.
آدم نوشت منظورم نوشته هام در مورد سایر افراد بود! شما بیشتر دقت کن

فریبا شنبه 12 تیر 1389 ساعت 00:08

بله بعد از سال ها اومدم و می بینم که چه تغییراتی صورت دادی!
قشنگ شده!تبریکات ما را پذیرا باش!

متشکرم... کجا بودید تا حالا؟

[ بدون نام ] شنبه 12 تیر 1389 ساعت 00:21

در واقع منم درک نمی کنم چی می گی!!زیاد با گل گیاه حال نمی کنم!برعکس داداشم!زندگیش تو گل خلاصه شده!و البته مامانم هم همینطور!
یه باغچه فسقلی داریم توش همه چی پیدا میشه!
مونده درخت بکارن توش!

خب هرکی با یه چی حال میکنه! شوما اصلا گل و گیاه نمیدوستی؟

دیوانه شنبه 12 تیر 1389 ساعت 01:20

منم یه جورایی باغبونم تو گلا رو پرورش می دی من ادمارو داداش فرزاتی

معلمی؟

هیدرا شنبه 12 تیر 1389 ساعت 02:08

نه دیگه چرخه من مثه مال شما دائمی نیست ولی زیاده...!
من شبا بیدار میمونم چون عاشق شبم!
معتقدم حیفه ارامششه که صرف خواب بشه!!!!!!!!!!
ما که توی شلوغی روز میتونیم بخوابیم پس بهتره از ارامش شب استفاده کنیم
البته مامانم روی این قضیه خیلی حساسه و نمیذاره من روزا بخوابم ولی با این وجود شبا بیدار میمونم...!!!!!!!
..
.
بله با اجازاه تون!

دقیقن... منم اعتقاد دارم وقتی توی روز با اون همه شلوغی و سر وصداش میشه خوابید پس باید خوابید. در عوضش شب... شب واسه من یه دنیای جدا گونه است... داستان هامو شب مینویسم... شعر هامو شب میگم... کتاب هامو شب میخونم... سیگارمو شب میکشم... زندگیمو شب میکنم... اصولن شب و آرامشش رو خیلی دوست دارم. بدون مزاحم و شلوغی زندگیتو میکنی.
منم مامانم اوایل گیر میداد که بخواب و ... اما بالاخره اونم واسش عادی شد که یه جغد رو توی خونه تحمل کنه.
من که نگفتم دائمیه. مگه توی ایام دانشگاه و کلاسها میشه جغدی زندگی کرد؟
تابستون ها و عید نوروز این طوریه! البته اون یه سالی که پشت کنکور بودم کامل اینطوری بود.

دیوانه شنبه 12 تیر 1389 ساعت 07:42

نه هنوز شاید یه روز معلمم شدیم فعلا که دانشجوی تعلیم وتربیتیم

بسیار عالی...

وای ی ی ی ی
عاشقتـــــــــــم !!
اگه بدونی چقدر دوسش دارم !!
۲ شو دیدی ؟
دخترا هم هستن !!
من خریدم کل سی دی خش بود !
اه

ولی تیکه هاشو که دیدم خیلی ناز بود دخترا هم اضافه میشن !! وای

من که بیش از چندباردیدمش...
2 شو هم دیدم. برادر کوچیکم هم عاشقشه...
دی وی دیشو بخر. کیفیتش عالیه.

پاییــــزبان شنبه 12 تیر 1389 ساعت 11:58 http://paeeezbaan.blogfa.com/

تو اتاقم نور کافی ندارم....

قارچ پرورش بده. قارچ اتفاقن فضای تاریک میخواد.

جوووونور شنبه 12 تیر 1389 ساعت 13:37 http://joooonevar.blogsky.com

سلاملیکم سلاملیکم
قربان داداش فرزادمان شویم با این روحیه ی سبز و لطیفشان...
داداش جان مرجان را میخواهی چه کار؟
بگرد یک دنیا پیدا کن که نه آب و رسیدگی بخواهد و نه دود قلیون و نه آواز بلکه همان دنیا برایتان گردد آب و ساز و قلیان
کنکورمان را هم دادیم...

به به... رسیدن بخیر... کنکور را چکار کردید همشیره؟

هیدرا شنبه 12 تیر 1389 ساعت 14:00

کاش مامان منم عادت میکرد...!
سکوت و ارامش شب تنها چیزیه که میتونه منواروم کنه!
حتی بعضی وقا شلوغیشم این کارو میکنه! مثلا وقتایی که کنار یه خیابون شلوغ تو شب قدم میزن صدا ونور ماشینا هم تحت تاثیر ارامش شب قشنگ به نظرم میرسه...!
من که توی دانشگاهم اینطوریم!
شبا تا ساعت ۴ بیدارم و روزا سر کلاسا میخوابم!!
البته نه همیشه!

خب تکرار باعث عادت میشه. بالاخره عادت میکنه.
شب ها میری بیرون قدم بزنی؟؟ تو شهرتون با اون میقان هاش نمیترسی؟
:.
تو دانشگاه که نمیشه! من که ندیدم سر کلاس ما بخوابید!

سـ ی سـ ی ـل شنبه 12 تیر 1389 ساعت 14:23 http://moo-ferferi.blogfa.com

حالا خوبه کلی بهشون سفارش کرده بودی ..

دلم از همین میسوزه...

نگین شنبه 12 تیر 1389 ساعت 14:31 http://mortelle.blogsky.com

بریم خصوصی...

بریم.

هاله شنبه 12 تیر 1389 ساعت 19:16 http://holy-room.blogfa.com

تو باید به انجمن حفاظت از محیط زیست بپیوندی !! جدی میگما ، تو این دوره زمونه آدمایی شبیه خودت کم پیدا میشه !
تو این دوره زمونه واسه آدما هم ارزش قائل نیستن ، چه برسه به گل و گیاه !!

آبان ماه بود که عضوش شدم. اتفاقن یکی از انجمن های فعال دانشکده ماست.
:.
اینو یه بار رفیقم هم گفت. وقتی بهش گفتم برای گلها ارزش قائل باش گفت این روز ها آدمها هم ارزش ندارن گلها که دیگه هی چی... اما اشتباهه... باید ارزش گذاشت...

مرد جوان شنبه 12 تیر 1389 ساعت 22:23 http://young-man.blogfa.com

عجب روزگاریست ها!
توی این دوره و زمانه دیگر نمی شود، حتی به خانواده ات امانتی بدهی.
اینجانب دو تا مرغ عشق دارم که یک سه روزی رفته بودم مسافرت، بنده خداها نزدیک بود از تشنگی بمیرند، چرا که خانواده یادشان رفته بود، آنها هم وجود خارجی دارند!

تجربه ای شد. هیچ وقت هیچ چیز خراب شدنی و احتیاج به مراقبت داری رو به کسی نسپاریم...

پرستو شنبه 12 تیر 1389 ساعت 22:48 http://shazdehh.blogfa.com

سلام کافه چی

راستش منم تو اتقم گل دارم اما تو حیاط خونمون ژر از گله...عاشق گلهام و این طبیعت لطیف هر انسانیه..حتما دست به کار شو

بیا گردونه

علیکم سلام. آفرین... روحیه ی انسان کنار گلها تازه میشه... همیشه از گلها نگهداری کن...

هیدرا یکشنبه 13 تیر 1389 ساعت 01:32

به فرمایشی میفرمایید...؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!
شما توشهرتون شبا قدم نمیزنن؟!
در ضمن شما مارو نشناختی !
مقغانا باید از ما بترسن........!! !!!!!

همه چیز و که نمیشه با یه نگا فهمید ما زیر پوسی میخوابیم!!!!
ضمیمه:
تخته اون وره!!!!!!!!!!!

کار هر شب من قدم زدنه. یکی از لذهای من اینه که ساعت ۳ به بعد سیگارهامو بردارم و برم تو کوچه های اطراف قدم بزنم...
:.
شما مگه ترس دارین؟
:.
ببخشید. تخته "سیاه" رو نتونستم تشخیص بدم :))

هیدرا یکشنبه 13 تیر 1389 ساعت 02:00

ندارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تخته کلاس سفیدهاااااااااااااااا "بید مجنون"!
واستا ببینم چرا انقدر دوس داری علایقتو به علایق من نزدیک کنید؟!
تا دیشب شعر میگفتیدو ....

اون گله که پشت و رو نداره! تخته کلاس پشت و رو داره. یه ورش سیاهه یه ورش سفید!
:.
نه که نداری! آخه از چی شما باید بترسن؟؟
:.
من علایقمو به شوما نزدیک کنم؟؟؟ شما هی میاید اینجا علایقتونو میگید تا من احساس کنم با شوما تفاهم دارم و بعدش خرم کنید! فکر کردید نمی فهمم!!
:.
والا من از خیلی وقت پیش شعر میگفتم. توی وبلاگ اولیم نوشتم. داستان هم نوشتم. 5 تا. یکیش رو توی وبلاگ سومم گذاشتم. بقیه اش توی لپ تاپمه. پیاده روی توی شب و قدم زدن هم کار همیشگیم بوده. و البته شب زنده داری. حالا اگه شوما هم دارید کارهاتونو از من تقلید میکنید مشکل من نیست :))
یوهاهاهاها
:.
در ضمن... مطلب جدید نوشتم. مشاهده نمی فرمایید؟
:.
ایمیلتونم چک کنید!

ه یکشنبه 13 تیر 1389 ساعت 02:19

نامردی شبا سرت خیلی شلوغهاااااااا!
ما اخر نفهمیدیم "شوما" شبا شعر میگی، پیاده روی میکنی ،میای نت، و خدا عالم است؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
حالا بعد این همه فکرو کردن و خر شدن(بلا نسبت...) میفهمید شما با ما تفاهم دارید....!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

من شبا فعالیتم بالاست! اگه میخواستم کاری نکنم که میخوابیدم. «شوما» مگه شبها کاری غیر از قدم زدن نـمـیـکـنـــی ؟
در ضمن... پس شوما از قبل میدونستی که تفاهم داریم!!؟

جودی آبوت دوشنبه 14 تیر 1389 ساعت 09:15 http://sudi-s@blogsky.com

چه خوبه که انقدر به گل وگیاه علاقه داری

سعید شنبه 19 فروردین 1391 ساعت 18:22 http://chandta-akse-yadgari.blogfa.com

سلام داش فرزاد.
خیلی دنبالت گشتم تا وبلاگتو پیدا کردم.
عجب تم قشنگی داری هااااااااااااا
کار خودته؟
منتظرتم به وبلاگمسر بزنی...
با کمال افتخار اگه اجازه بدی میخوام وبلاگتو لینک کنم.
با اجازه... فقط آدرس بده.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد