درود
یه مسئله ای دیشب ذهن منو درگیر خودش کرد. البته از نوشته هام هیچگونه برداشت نامربوطی نکنید. میخوام بگم که من فقط افکارمو اینجا نوشتم تا با بحث با شما به یه نتیجه ای برسم!
ازدواج! هنوز واسه من سواله که دلیل خیلی ها برای ازدواج چی میتونه باشه! یعنی با خودم فکر کردم که آدمها ازدواج میکنن که آرامش پیدا کنن؟! به مال و منال برسن؟! جایگاه اجتماعی پیدا کنن؟! از سر رفع تکلیف میرن سراغش؟! نمیدونم. اما نظر شخصی من که البته به درست بودن یا نبودنش هنوز ایمان نیاوردم اینه که آدمی توی زندگیش به یه مکمل احتیاج داره. و باید این مکمل رو خودش بگرده و پیدا کنه. با یه نگاه و دلبستن و شماره تلفن و این صوبتا هم بدست نمیاد. مکمل آدمی باید از نظر روحی٬ فکری٬اعتقادی و... سازگاری داشته باشه. یعنی روحت در کنارش احساس آرامش کنه. فکرت رو تعالی ببخشه. اعتقادات رو به سخره نگیره. البته یه مسئله ی دیگه هم که توی ازدواج مطرح میشه همون رفع نیاز جـ.نسـ.یه! این مورد رو هم من معتقدم باید تنها و تنها با مکمل آدمی صورت بگیره ولاغیر.
یه موضوع دیگه که تو ذهنم بود اینه که من اعتقادی ندارم که مکمل آدمی باید حتمن جنس مخالفش باشه! یعنی ممکنه توی سی سالگی به نتیجه برسی که فلان رفیقت٬ کاملن مکملته. اگه این موضوع یه تفکر دوجانبه و دو طرفه باشه٬از نظر من دیگه احتیاجی به ازدواج نیست!! البته اون بحث نیاز جـ.نسـ.ی می مونه که اگر بخوایم خیلی اوپن مایندانه به قضیه نگاه کنیم باید بگم که دو طرف میتونن در زمینه رفع نیازشون اقدام کنن! حالا از نظر شرعی یا عرفی مشکل داره یا نداره به من مربوط نیست. یعنی حقیقتن به هیچکس مربوط نیست. بحث٬بحث مکمل آدمیه. وقتی یه نفر از هر لحاظ کامل کننده تو باشه٬ نمیشه بخاطر یه قضیه ی پیش پا افتاده مثل صـ.کـ.ص بری سراغ جنس مخالفت!! میشه؟؟
البته بعضی مسائل از این قبیل رو هنوز جامعه ی ما آمادگی پذیرشش رو نداره و شاید همین الان خیلی از شماها باهاش مخالف کنید اما همیشه در تمام طول تاریخ با تفکرات متفاوت مخالفت شده! شاید یه نفر فقط به یه جنبه ی ازدواج فکر کنه و سایر موارد براش بی اهمیت باشه اما من همه جوانب رو در نظر میگیرم. روحی... عاطفی... فکری... جـ.نسـ.ی... و...
گاهی اوقات٬ افراد بحث پارتنر و این صوبتا رو مطرح میکنن و به مثلن شریک زندگیشون به چشم تنها یه پارتنر نگاه میکنن. به عقیده ی من پارتنر یه چیز جزئیه و کلی نیست. مثلن آدمی میتونه یه پارنتر درسی داشته باشه. یه پارنتر بیزینسی داشته باشه و مثلن یه پارنتر جـ.نسـ.ی! اما در کل نمیشه دیگه اسمشو پارنتر گذاشت و اون دیگه میشه مکمل. و این مکمل رو باید گشت و پیدا کرد. آدمی با هر کسی همین طوری نمیتونه سازگاری و تکامل پیدا کنه... یک نفره که روحتو درک میکنه... یک نفره که میفهمه تورو و میفهمیش... باید گشت و پیداش کرد. وقتی هم پیداش کردی خودتو باهاش تکامل بده. فرقی نداره هم جنس یا جنس مخالف... مهم کامل شدنه...
پ.ن:
۱/ نیاین بگین کافه چی هـ.مـ.جـ.نسـ.بـ.از شده!!! این عقیده ی من بود... گفتم که هنوز بهش ایمان ندارم اما فکرمو مشغول کرده. نظر شما چیه؟
سلام
نظر و سوال جالبی بود!!!!
ولی یه کم سخته!
من فک نمیکنم کسی بتونه ادمو همه جوره ساپورت کنه!
حداقل بعضی جاها کم میاره!نه؟
ولی موافقم که اگه چنین کسی پیدا بشه دیگه نبازی به ازدواج نیست!!!!
همه جوره نتونستن رو موافقم... و همینطور دائمی نبودن اون رو قبول دارم!!!
اومدم بگم کافه چی هم جنس باز شده!
شوخی کردم...
در این زمینه کمی تا قسمتی موافقم. من الان یه مکمل هم جنس دارم که از نظر روحی منو ساپورت می کنه. بدی مکمل هم جنس اینه که موقته. نمی تونی کسی رو تا ابد اسیر خودت کنی. دیر یا زود مجبوری میزان این ساپورت شدن رو کاهش بدی. اما در مورد رابطه ی جن. سی با هم جنس اصلا موافق نیستم.
راستی در مورد پست قبلی:
آقا پسر خوب... بسیار بسیار تحت تاثیر نوشتنت قرار گرفتم. فقط یک نکته: چرا فکر می کنی تا ۳۱ شهریور سیگار می کشی و یهو می خوابی و اول مهر لب به سیگار نمی زنی؟ این طوریام نیست که این قدر ساده باشه. پله پله رفتی بالا، باید پله پله بیای پایین که یهو بدنت قاطی نکنه و کم نیاری. می دونی که سیگار به این سادگی ترک نمی شه. (این نصیحت نبود. یک پیشنهاد دوستانه بود)
بدیش همینه که گاهی نمیشه دائمیش کرد!!!
:.
منم پله پله میذارمش کنار... مطمئن باش... ممنون از نصیحتت دوست عزیز...
سلام جوووووووووووون جونی
با قسمت اعظمی از نظرات و عقایدت موافقم
انسان باید با یکی باشه که همه جوره تکمیلش کنه و البته هر دو همدیگه رو تکمیل کنند چون گاهی یکی دیگری رو تکمیل میکنه اما دیگری اون رو تکمیل نمیکنه
خیلی سخته که یه نفر رو پیدا کنی که همه جوره همون چیزی باشه که میخوای و شاید غیر ممکنه چون همیشه بهترین و بی نقص ترین خداست و هر کسی ایرادات زیادی داره و البته خوبی های زیادی که باید ببینی خوبی هاش بیشتره یا بدی هاش
با رابطه هم جنس کاملا مخالفم اما به خودم ان اجازه رو نمیدم که دیگران رو منع کنم از این کار
به نظرم هر عملی تا جایی که به دیگران آسیبی نرسونه و ازادی های دیگران رو سلب نکنه مشکلی نداره...
چند وقتیه تو فکر آزرادی و تنهایی و رفتنم ... حالا این که ازدواج محدودیت میاره یا نه بماند
میخوام دامن از این دنیا برچینم
گاهی هم اون مکمل کنارمونه اما چشمامونو روش بستیم... چشماتو باز کن شاید تونستی ببینیش!
:.
رابطه هم جنس یعنی چی؟ منظورت از لحاظ ج.ن.س.ی.ه؟؟
:.
بی خود کردی! دامن برچینم یعنی چی! به اندازه کافی این بی صاحاب شده منو پودر نکردی؟؟؟ میخوای عذاب بدی؟!؟
سلام داداشی
منم باهات موافقم. ممکنه آدم نیازهای روحیشو تو یه هم جنس پیدا کنه و ازدواج راه حل خوبی برای تکمیل شدن نباشه.
نیاز جنسی یه نیاز دسته چندمه که الهی العفو راه برای برطرف کردنش کم نیست و اون دیگه به خود آدم ربط داره.
خدا رو شکر شما منو درک میکنی کامل آبجی. شما مکمل وبلاگی منی :))
بارها به دلیل ازدواج فکر کردم و از خیلی ها هم پرسیدم.این دلایل دلایل معمولشه:
1-افزایش توان اقتصادی با دستیابی به منابع مالی همسر و خانواده اش
2-فرار از حرف مردم درباره ی ترشیده شدن و عیب و مرض داشتن.به نوعی همون پیروی از سنت و عرف
3-بچه دار شدن و تجربه ی والد بودن.در کنارش این فرصت رو به والدین خودشون میدن که پدر بزرگ و مادر بزرگ باشند
بیشتر از هر چیزی به همین موارد توجه میشه
این دلایل که عامیه!!!
نظر شخصی من به مال تو نزدیکتره.معتقدم کسی مکملته که از همه نظر در همون راستایی حرکت کنه که تو حرکت می کنی.هدف مشترک داشته باشید.عقاید بنیادی مشترک.و نوع نگاهتون مشابه همدیگه باشه.
چنین فردی بهترین گزینه برای رشد دادنت در زمینه ی عاطفی،روانی،فکری و حتی جسمانی و جنسی هست.
اینکه میگی رابطه ی جنسی هم فقط باید با همین فرد باشه کاملا موافقم.به این دلیل که فعالیت جنسی در انسان با حیوان زمین تا آسمون فرق می کنه.فقط بعد جسمانی مسئله مطرح نیست.پیامدهای روانی داره.و برای همین باید با کسی صورت بگیره که چه از نظر جسمی و چه از نظر روانی باهات همخونی داشته باشه.
اما وقتی میگی باید بگردی و این مکمل رو پیدا کنی و فقط اونه که می تونه باعث رشدت باشه...اینجا یه کم به مشکل برمی خورم! من معتقد نیستم که همین الان در بین تمام آدم هایی که در قید حیات هستند فقط یک نفر هست که چنین همخوانی رو با من داره.بلکه معتقدم هیچکس در حال حاضر این همخوانی رو با من نداره!!...اما افرادی هستند که آمادگی لازم رو دارند برای پیدا کردن این همخوانی.یعنی کسانی هستند که "می تونند" مکملت باشند به جای اینه "ذاتا" به شکل مکمل تو خلق شده باشند!...این افراد کسانی هستند که از نظر اعتقادی و فرهنگی به تو نزدیکند (نزدیک، نه یکی) و در عین حال از منطق،قدرت بحث و حق پذیری برخوردارند.رابطه با این افراد و تبادل نظر و مشارکت در کارها به مرور ما رو و این افراد رو تغییر میده و به هم شبیه و شبیه تر می کنه تا جایی که بتونیم واقعا نقش شریک،تکیه گاه و مکمل رو برای هم بازی کنیم
اما اعتقاد من اینه که توی سرنوشت هر کسی یه مکمل گذاشته شده و بعد از پیدا شدنش نباید از دستش داد چون دیگه مثل اون پیدا نمیشه...
اما صحبتی که درباره همجنس کردی...مکمل تو لزوما کسی هست که بتونه از نظر جسمانی و جنسی هم مکملت باشه.باور ندارم که میشه از نظر روحی با یکی به آرامش رسید و از نظر جسمی با دیگری!!با این حال هیچ الزامی نیست که شریک و مکمل جنسیت از جنس مخالف باشه.هرچند که این موضوع در جامعه ی ما هنوز حل نشده، موضوعی کاملا طبیعی هست
دقیقن حرف من هم همین حل نشدن توی جامعه بود
از هر ده نفری که متاهل شدن بری بپرسی هدفتون از ازدواج چی بود یه جوری نگات می کنه انگار سوال...پرسیدی!
یه روند طبیعی...باید ازدواج کرد...بچه دار شد...از این چرت و پرتا...
خیلی ها ازدواج می کنن که ازدواج کرده باشن
ازدواج یه بحث جداس از مکمل داشتنی که تو می گی...یعنی تو عرف ما اینجوریه هاااااا...
اگه بتونی کسیو پیدا کنی که مکملت باشه...خیلی شانس آووردی...حالا فرقی نداره جنس مخالف باشه یا هم جنس خودت!
وقتی کسیو داشته باشی که وقتی باهاشی احساس ارامش کنی...تو حرفات باهاش دچار خودسانسوری نشی...بتونی روش حساب باز کنی...
نیازی به ازدواج نیس!تازه به کنترل جمعیت زمین هم کمک می کنید...ثواب داره...یک در دنیا صد در آخرت!
خوب از نظر روابط جنسی بات مخالفم ولی خوب هر کی یه نظری داره دیگه
من هنوز تو متمم خودم موندم چه برسه به مکمل
احتیاج به متمم نیست... متمم آدمی توی آینه است!بگرد مکمل پیدا کن
:))
سلام.اولا میشه از کلمه همجنسباز استفاده نکنی؟جالب نی.همجنسگرا صحیحشه.اینا فقط یه سری کلیشه تو زندگیه که سنت مزخرف ما هم بش دامن میزنه.همین.و وقتی بخوای با فرهنگ در بیفتی نابود میشی.ازدواج تو فرهنگ ما یعنی نابودی زندگی زن و به همه چیز رسیدن مرد.به دلیل خودحواهی مرد و فداکاری زن که تو روح هرچی فداکاریه!همجنسگرایی تو خلقت آدمه.همونطور که من از رنگ سبز لذت میبرم و مثلا تو از آبی و هرکدوم یکجور ب آرامش میرسیم همجنسگرایی هم همینه.تلقینی نیست.فقط با آدم زاده میشه.و اما در مورد بیخوابی که باید بگم ۳ هفتست جمعا ۵-۶ ساعت خوابیدم.دلیلشم آپ میکنم.بازم وبم بیا.
همجنس گرا برای اون بخش روانی و عاطفی قضیه صدق میکنه!! در مورد بخش ج.ن.س.ی باید از هم.جنس.باز استفاده کرد!
سکوت علامت رضاست؟
یا
جواب ابلهان خاموشیست؟
هه!! کافه چی همجنس باز شده!! :دی
شوخی کردم، ولی حرفتو یه جورایی قبول دارم، اینکه حتی یه پسر هم میتونه مکمل آدم باشه ولی بحث جنسی با همجنس رو قبول ندارم!!
اگه هم.جنس.باز بودم که تا حالا ترتیبت رو داده بودم بچه خوشگل :)))
سلام
بعضی جاهاش درست بود!
اونی قرار مکمل آدم باشه خود بخود پیدا میشه ونیازی نیست دنبالش بگردی؛ اما وقتی اومد باید براش زحمت بکشی!
راجع به هم جنس بودن هم هر کسی دلایل خاص خودشو داره و باید بهش احترام گذاشت ولی من خودم موافقش نیستم!
خوب به خود پیدا میشه که نه... گاهی کنارمونه و فقط باید کشفش کنیم...
س.کس کجاش پیش پا افتاده است؟
و اینکه الان دیگه تو مخالف نیستی، بقیه که نظر عکس دارن مخالفن! فقط به ایران نگاه نکن.
حرف هات جز سوال بالا مشکل منطقی نداشت. اما خوب من به شخصه ... چیز! ترجیح میدم با جنس مخالفم باشم.
من نسبت به ازدواج حس خوبی ندارم.و درمورد مکمل هم اصلا هم به این معتقد نیستم که صرفا هرکسی که مکمل روحی آدم باشه باید باهاش رابطه جن.سی هم داشت.چون خیلی وقتا حس میکنی با کسی واقعا تفاهم داری و دوستش داری و کنارش تکامل پیدا میکنی ولی هیچوقت حتی نمی تونی تصور همچین رابطه ای رو هم باهاش داشته باشی...
اینکه جنسیت مکملت چی باشه هم خیلی نسبی و متغیره.نمیشه یک قانون کلی رو تعمیم داد به این قضیه.آخه اگه اون فرد همجنست واقعا باهم خوب باشین ؛ اون ممکنه یه روزی عاشق یکی دیگه هم بشه از جنس مخالف خودش.اونوقت اون رو مکمل خودش میدونه و این یکی دچار بحران میشه.ضمنا اگه فرد مکملت از جنس مخالفت باشه هم بازم به نظر میاد روابط جنسی و این چیزا تنها عامل شعله ور نگه داشتن رابطست...و باقی چیزها از نظر اهمیت در مرتبه دوم قرار میگیرن...و این خیلی دردناکه...البته استثنا هم هست.
فلسفه ی عشق از نظر من اینه که عشق نباید در محدودیت و در حصار ازدواج قرار بگیره.به نظرم عشق معنیش آزادیه...اینه که همیشه با عشقت باشی ....شب و روز...زیر آتش فشان .کوه. زیر برج ایفل . برج پیزا .توی قایق ...روی دریاچه ی ونیز... . توی تختتون.توی خیابون.توی موزه و حتی توی دوری!ولی با همه اینا به نظرم کسی نیست که واقعا مکمل واقعی آدم باشه و کاملا افکارش رو درک کنه.همه یه جورایی تنهان...فلسفه زندگی تنها بودنه...
عشق آدمی میتونه مکملش باشه اما مکمل آدمی صرفن نباید عشقش باشه...
ممکنه آدرسه این آقا یا خانوم جوووووووووون رو بدیببینم حرف حسابش چیه؟
شوما؟؟
خوب میدونی اون ته تهش ادم دوست داره یکی برای خودش باشه
دوست داره فقط مال من باشه !
نگاهش عشقش حتی از نظر جنسی و . . . !
همه چی برای تو ! ذهنش به یاد تو ! خیالت راحت باشه که به تو فکر میکنه !
نه دو بهشک !
منم این که گاهی وقتا رفیقتم میتونه پارتنرت باشه !
مثه الان که دوست من پارتنرم ه و . . . . . .
ربطی نداره که همه ی ادمائی که این تفکر رو دارن همجنس باز هستن
من یه زمان دچار بحران ِ بغل ِ گرم ِ مال ِ خود ِ آدم شده بودم... میدونم چی میگی!!
راستش گاهی منم به هیچ نتیجه ای نمیرسم !
همه همینطورن مادر بزرگ :))
راستش من تا حدود زیادی با حرفات موافقم
من فروردینیم و زنای فروردینی تنها زنایین که میتونن تا آخر عمر ازدواج نکنن و نیازی بهش پیدا نکنن!
تا حالاش که این مسله در مورد من صدق کرده!
میخوام بگم که میتونم حرفاتو بفهمم!
اما در کنارش با این حرف که ممکنه یه همجنس بتونه بهتر درکت کنه و دیگه نیاز به ازدواج نباشه مخالفم!
چون جدا از مسایل جنسی اون کشش و آرامشی که ممکنه کنار یه جنس مخالف بدست بیاری نمیشه کنار یه همجنس بدست آورد!
اینم بخاطر چیزیه که تو درونمونه!
چیزی که خدا تو درونمون گذاشته!
اگه قرار بود اینجوری فکر کنیم که اصلا ازدواج بوجود نمیومد!
مسلما خدا بخاطر یه غریزه ی حیوانی ازدواجو بوجود نیاورده!
قبول دارم که یه هم جنس هم میتونه مارو به کمال برسونه ولی بازم بازدهیش نمیتونه به اندازه ی اون کمالی باشه که یه جنس مخالف واست بوجود میاره!
اگه به من باشه که اصلا ازدواج نمیکنم چون فکر میکنم بهش احتیاج ندارم ولی وقتی بحث این میشه که کجا آدم کاملتره به نظر من نه صرفا توی ازدواج ولی کنار یه جنس مخالف کاملتریم تا کنار یه هم جنس!
پس شوما دچار بحران ِ بغل ِ گرم ِ مال ِ خود ِ آدم نمیشی؟؟
من هیچوقت به نتیجه نمیرسم.چون میدونم اگه با شوهرم دعوام شد یکی اون میگه 7 تا من جواب میدم و طلاق میگیریم.ترشیدگی را ترجیح میدم.
فکر میکنی!! به وقتش میفهمی...
با بعضی از سخنانت موافقم ...اما بودن با یه هم جنس حالمو بهم می زنه...تازه با مخالفشم حال بهم زنه چه برسه به اینکه یکی عین خودت....

تو فکرش نرو...یه روز یه دختر عاشقم شد به قول خود نکبتش...شانس نداشتیم که...وقتی کنارم می نشست احساس بدی داشتم حس می کردم به یه غریبه دست میدم...بیچاره نامزدش به خاطر تفکر احمقانش ازمن متنفر شد.منم یه دعوای سوری راه انداختم وجدا شدم ازش....وای چه نامه هایی می نوشت که اگه مامانم می دید فک میکرد یه پسر نوشته واسم....دارم در موردش داستان می نویسم...ببینم چی میشه
کلن توصیه من به شما مراجعه به روانشناسه نه از جنبه تمسخر و این صوبتا هااا از جنبه دوستانه...
جالب بحث کردی وبه چالش کشیدی...
نمی دونم شاید اگه می تونست هم جنس ادم مکمل باشه خوب میشد یعنی مکمل نیست شبیه ادمه...رفتارهای دخترا مثل همه ونیازها ودیدشون نسبت به چیزی ودقیقا رفارها ونیازهای پسرا هم مثل هم یعنی در یک حیطه است..این کتابا هست رازهایی درباره مردان ورازهایی درباره زنان تفاوتا رو که میگه باورت نمی شه نسبت به یه بحث ساده اینقدر طرز فکر دوجنس فرق داشته باشه..ادما تفاوت ها رو دوست دارن..دوست ندارن با شبیه خودشون رابطه داشته باشن..
مکمل که نباید ظاهری باشه... گفتم که باید از لحاظ روحی درکت کنه... از لحاظ عاطفی باهات سازگار باشه... از لحاظ اعتقادی به کمال برسونتت و از لحاظ جنسی هم باهاش به مشکل بر نخوری...
:.
شباهت میشه متمم نه مکمل :))
بهم سر بزن[گل]
میدمش دستت باهاش بازی کنی!!!
آخه حس شهوت پیامبر به طرز فجیعی بسیار زیاد بوده که هرجا میرفته یک زن میگرفته.وگرنه با یک زن هم میشه حال کرد و ا.رضا شد.
فرقش اینه که من خودم را زدم به کوچه علی چپ و کاری هم ندارم که عقایدم مخالف جامعه هستش یا نه.
با بی اطلاعی نباید در مورد موضوعی صحبت کرد!
:|
نمی دونستم هر کسی که نظر میده باید اسمشو هم بنویسه



آدرسو میدی یا ...
یا؟
نه بابا حالیته


اما گاهی وقتا این که یکی مال خود ادم باشه خریته محض !
ولی خوب دله دیگه !!
کلا حال میکنی بیای گیر بدی دیگه !!
ایشاله ی ۵ واحدی بیوفتی
دوسی داری؟
ترم پیش ۲تا ۳ واحدی افتادم تا ته اونجام سوخت!!
دعای خوب کن ننه!!! عجبا!!
اگه اذیتم کنیمیگم این اقا بالائیه بخورتت ها !!
نه اینکه خیلی هم خوردنی هستم!! :))
چرا به روانشناس مراجعه کنم؟؟؟؟؟؟
تبریک میگم. واقعا طرز فکرتو هستم ! نمیدونم منم گاهیاوقات که میشنوم کسی ازدواج کرده واقعا هدفش چی بوده ؟ واسه چی باید ازدواج کرد؟ شاید این حرفم کاملا خنده دار به نظر بیاد اما من اکثر آدمای دوروبرمو که دیدم واسه این ازدواج میکنن که باید این کارو انجام بدن! باید تشکیل خانواده بدن و یه نسلی از خودشون به جای بزارن ! یه رویه یکاملا عادی برایآدمای عادی! خودم که زندگی اکثر این آدمارو میبینم معلومه که نه آرامشی دارن نه از زندگیشون راضی هستن ! نه به اون جایگاهی که خواستن رسیدن، یا شایدم دیدن که واقعا از نظر فکری و عاطفی به هم نمیخورن ! منم موندم توش والا ؟؟؟!!! اما من خودم باز معتقد نیستم که حتما باید ازدواج کرد حتی اگه به قول خودت وقتی اون مکمل رو پیدا کردیم! میشه بدون ازدواج هم نیاز ج ن سی رو برطرف کرد، اعتقادات و با یکی قسمت کرد و آروم گرفت! خلاصه اینکه از هر ج ن سی باشیم و علاقه به هر کی داشته باشیم تا کامل شیم فرقی نمیکنه مهم اینجاست که بتونیم این چیزی رو که بهش میگیم زندگی حداقل بشه معنیش کرد!
آفرین... وقتی میبینم بیشتر افراد با این موضوع موافق بودن به شعور خوانندگان وبلاگم آفرین میگم...
ببخشید متوجه جوابت نشدم!
میشه واضح تر بگی؟
نوشتی کلن نمیخوام ازدواج کنم. سوالم اینه همه ی آدمها یه روزی به این نتیجه میرسن که احتیاج به یه بغل گرم دارن که مال خودشون باشه (منظورمو که میفهمی؟) شما احتمال نمیدی دچار این بحران بشی؟؟
نمیدونم!
کسی از فردا خبر نداره
اما تاحالا که نشدم!
آخه میدونی؟
زنای فروردین زیادی مستقل و خود کفان!
این خصلتشون توی وجود من ۱۰۰٪ خودشو نشون داده!
معمولا پیش نمیاد به کسی احتیاج داشته باشم
اما با اون حال کسی نمیدونه فردا چی میشه!
با اینکه تا حالا نشده تغییر کنم ولی شاید یه روزی به اون چیزی که گفتی احتیاج پیدا کنم!